حدیث نیاز (3)

فاطمه رهبری شندی

نسخه متنی
نمايش فراداده

حديث نياز

فاطمه رهبرى شندى و تو يا «بقية الله‏»!

اى «بقيه خدا» در زمين! حبل متين، رشته پيوند آسمان و زمين! شكر و ثنا آن پروردگار مهربانى را، كه رشته پيوند خود و بندگان را هرگز از هم نگسست و با رساترين حجتها، متين‏ترين پيوندها را استوارى بخشيد.

اى خليفه رحمان!

پيوند ازلى خدا و انسان، «عهد الست‏»، موعود و آيه‏اى از «وفا» مى‏خواست و تو يا «بقية‏الله‏»، نشان وفاى آن مهربان يارى!

بى ترديد پيمان ولايت، عهد ربوبيت، و حقيقت توحيد و وحدانيت را، عظمتى شگرف همراه بود كه جز شانه‏هاى استوار مؤمنان موحد، مخلوق را توانايى تحمل آن، هرگز نبود. كه جز عارفان مؤمن نيز به نداى «الله‏» پاسخ نگفتند. جز موحدان، مؤمن نشدند و جز صديقان، بر ايمان باقى نماندند و تو يا «بقية‏الله‏»، زيباترين مظهر اين عظمتى. بارزترين معجز وحدانيتى. نهايت علوم كامل و صراحت‏برهان واضحى!

تو قرآن ناطقى. رساترين حجت‏بالغى. تو «صراط مستقيم‏» و «نباء عظيمى‏»!

هم راه روشن و هم، روشنگر راهى. اولى‏ترين و ظاهرترين آيت‏خدا و هم آيات محكماتى. سوره طه، ياسين والذارياتى. طورى، عادياتى... خليفه رحمانى، قاطع‏ترين برهانى.

تو قطب عالم امكانى. سرور كائناتى. علت ممكنات و هادى مهدياتى.

يداللهى، ذات‏اللهى، روح‏اللهى، بقية‏اللهى، نزديكتر از هركس به خود مخلوقاتى! (انا اقرب اليه من حبل الوريد)

كه مى‏گويد در پس پرده غيبى؟ كه از كتاب مهر و از آئين وفاى خداى رحمان رحيم، واژه «غيبت‏»، براى هميشه محو است از بس كه هستى، لبريز از تجلى و حضور حق است. اگر عالم سراسر، محضر «الله‏» است، غيبت «بقية‏الله‏» را دگر چه معناى است؟!

تو همه حضور خدايى، جلوه و معنى خدايى. آرى، تو را بايد به معنا و معنويت‏يافت. بايد به شهود بر تو رسيد. تو را بايد به تجلى انوار وجودت در دل، يافت. هميشه همره مايى، تا ابد در دل مايى.

و از اين روى، آنانكه به حضور و ظهور تو بر دل و انديشه نرسيده‏اند، بى‏گمان زنده نه كه مرده‏اند; مردگانى «كميته‏الجاهليه‏».

و سپاس و هزاران درود و ثنا بر حق، كه ما را لايق عهد عظماى خويش قرار داد و در اين مصافحه عاشقانه، دستهاى ما را به ست‏يداللهى تو پيوند داد.

يا «بقية‏الله‏»!

نگاهمان بر آستان منور احمدى، علوى، زهروى، مهدوى و سروريت; به زنجير عشق، جاودانه متصل باد!