فروغ حکمت

مترجم و شارح: محسن دهقانی

نسخه متنی -صفحه : 337/ 257
نمايش فراداده

معناى عدم امكان تعقل ممتنع بالذات

ترجمه

اگر سؤال شود كه ممتنع بالذات چيزى جز آنچه كه عقل آن را فرض مى كند و از آن به امتناع خبر مى دهد، نيست. پس چرا مى گوييم كه ما قدرت بر تعقل ممتنع بالذات نداريم.

در پاسخ گفته مى شود، مراد آن است كه براى ممتنع، حقيقت عينى وجود ندارد، تا علم به آن تعلق گيرد. حتى چيزى را كه ممتنع بالذات فرض مى كنيم و بر آن به امتناع حكم مى نماييم، به حمل اولى ممتنع مى باشد و محكوم به امتناع هست. اما به حمل شايع، صورت علمىِ ممكنِ موجود است.

1 . ولتوضيح المطلب نأتى بمثال آخر:

فكما لايستلزم حمارية الانسان صاهليته بل انما يستلزم هذا المحال محالا لو فرض وجودهما كان بينهما علاقة سببيّة كاستلزام حمارية الانسان ناهقيته. فلانصل من احد المحالين و هو حمارية الانسان الى أى محال آخر و أن لم يكن بينهما علاقة سببية كصاهليته بل نَصِل منه الى ناهقيته اذ لو فرض وجود المحال الاول يستلزم وجود المحال الثانى ولا يستلزم حمارية الانسان صاهليته.

2 . جهت وضوح بيشتر به تعليقات آية الله حسن زاده آملى بر اسفار، ج 1، ص 373، مراجعه شود. شرح

حاصل اشكال اين است كه چرا مى گوييد كه ما نمى توانيم ممتنع را ادراك كنيم; مگر فرض آن و اخبار از آن، چيزى جز تعقل آن است؟

در پاسخ مى فرمايند: سخن ما به اين معناست كه ممتنع، يك هويت واقعى ندارد تا عقل بتواند به آن پى ببرد; زيرا بطلان و نيستى واقعيت ندارد. پس، عدم تعقّل آن به انتفاع موضوع تعقل است. و اگر مى گوييم: فلان چيز ممتنع است، حكمِ به امتناع به حمل اولى است; يعنى «الممتنع بما انه ممتنع، ممتنعٌ». اما به عنوان يك مفهومِ موجود در ذهن ـ يعنى به حمل شايع ـ موجودى از موجوداتِ علمىِ ممكن الثبوت است.

متن

وهذا نظير ما يقال فى دفع التناقض المترائى فى قولنا «المعدوم المطلق لا يخبر عنه»، حيث يدلّ على نفى الإخبار عن المعدوم المطلق، وهو بعينه إخبارٌ عنه: إنّ نفى الإخبار عن المعدوم المطلق بالحمل الشائع، إذ لا شيئيّة له حتىّ يُخبر عنه بشىء، وهذا بعينه إخبارٌ عن المعدوم المطلق بالحمل الأوّلىّ الذى هو موجودٌ ممكنٌ ذهنىٌّ.