فروغ حکمت

مترجم و شارح: محسن دهقانی

نسخه متنی -صفحه : 337/ 289
نمايش فراداده

كسانى كه اسباب بعيد تشخص را تشخص بخش پنداشته اند.

ترجمه

دوّم اينكه سخن بعضى كه مى گويند: تشخّص بخش يك شىء همان فاعل قريبى است كه به آن، افاضه وجود مى كند، و نيز سخن جمع ديگرى كه مى گويند: تشخص بخش واقعى، فاعل همه هستى است كه همان واجب الوجود كه فياض تمام موجودات هست مى باشد، و نيز سخن برخى ديگر كه مى گويند: تشخص عرض به موضوع اوست، اينها همه و همه از استقامت (در كلام) بى بهره اند; چون تشخّص را به سبب بعيد، اِسناد داده اند. در حالى كه سبب قريبى كه تشخّص بدان مستند است همان نفس وجود است; زيرا «وقوع شركت در وجود عينى بما هو وجودٌ عينى»، ممتنع است.

پس ،او متشخص به ذات خود هست و ماهيت به واسطه او تشخص مى يابد و فاعل يا موضوع (عَرَض) اگر دخالتى در تشخص دارند به جهت آن است كه از جمله علل وجود، محسوب مى شوند. لكن همانطور كه گفتيم، نزديك ترين اسباب، نفس وجود يك شىء مى باشد.

شرح

برخى ديگر تشخص بخش را فاعل قريبى مى دانند كه به آن شىء وجود مى بخشد، مثلا سازنده ماشين يا خانه. برخى ديگر خدا را كه فاعل هستى است تشخص بخش مى دانند. جمعى ديگر، موضوع عرض را علت تشخص بخش مى دانند.

اينها هم سخنان ناصحيحى مى گويند; زيرا اين موارد گرچه از جمله اسبابِ بعيد تشخص هستند، ولى سبب قريب نيستند. سبب قريب تشخّص، همان وجود شىء هست، لكن فاعل مفُيض يا فاعل كُل يا موضوعِ عرض در فاصله اى دورتر، از جمله اسباب بعيد تشخص به شمار مى روند.