مساله مهدويت از جمله مسايلى است كه در روايات اسلامى تاكيد بسيارى بر آن شده است. در بين روايات مربوط به ابعاد مساله مهدويت، رواياتى عهدهدار تبيين «هدف قيام امام عصر»، ارواحنا فداه، مىباشند كه بطور كلى شايد بتوان اين روايات را به دو دسته تقسيم كرد:
الف) رواياتى كه هدف ظهور آن حضرت را «پر كردن جهان از عدل و داد» (يملا الارض قسطا و عدلا) و امور مربوط به آن معرفى مىكنند كه برخى123 روايت (1) و برخى ديگر 132 روايت (2) از مراجع شيعه و سنى در اين باره شمردهاند.
ب) رواياتى كه هدف ظهور آن حضرت را «انتقام خون اباعبدالله»، عليهالسلام، يا انتقام پيامبران و... شمرده و آن حضرت را «الطالب بدم المقتول بكربلا» (3) و امثال آن معرفى مىنمايد. امام صادق، عليهالسلام، در ذيل حديثى طولانى در وصف ياران آن حضرت آورده است «و شعار آنان اينست اى خونخواهان حسين»! (يا لثارات الحسين، عليهالسلام) (4)
اكنون اين سؤال مطرح است كه هدف قيام آن عصاره هستى و يگانه عصر، كدام امر است؟ يكى از اين دو، يا هر دو؟
آيا هدف آن بزرگوار اولا برگزارى قسط و عدل جهانى و سپس انتقام گرفتن از دشمنان اهل بيت، عليهمالسلام، است؟ يا يك هدف بيشتر ندارد؟ اگر چنين است آن يك هدف چيست؟
مدعا اينست كه آن يگانه عصر در هدف هم يگانه است; هدف او يك چيز بيشتر نيست، آنهم انتقام خون امام حسين، عليهالسلام، كه خود عين برقرارى قسط و عدل جهانى است!
اما بيان اينكه چگونه برقرارى قسط و عدل جهانى همان انتقام خون حسين، عليهالسلام، است و بالعكس، نيازمند به مقدماتى است كه در ذيل مىشمريم. (5)
برقرارى قسط و عدل هدف زمينى ارسال رسل و انزال كتب است كه در پرتو آن كمالات انسانى هم به غايتخود خواهد رسيد و انسان به كنه عبوديت و قرب ربوبيت نايل خواهد شد. پر واضح استبرقرارى قسط و عدل فقط در بعد اقتصادى يا سياسى، اجتماعى و حتى آميزهاى از ايندو و به تنهايى وجهه همت رسولان الهى نيست; اگر نگوييم چنين چيزى اصلا امكان ظهور ندارد مگر بر پايه اعتدلال اخلاقى و بينشى.
بر اساس عدالت اقتصادى و سياسى گرچه تشكيل حكومت و برقرارى قسط و عدل اقتصادى، سياسى مورد توجه پيامبران الهى بوده است، اما آنها توجه همه جانبه به عدل و قسط داشته و عدل جامع را طلب مىكردند; يعنى هم مبعوث براى «اتمام مكارم اخلاق» بودهاند (عدل اخلاقى) و هم «قائم بالقسط» (عدل اقتصادى سياسى).
در اينكه رابطه تنگاتنگى بين اعتدال اخلاقى و عدل اقتصادى سياسى هست، خيلى نيازمند استدلال نيستيم. واضح است اقامه قسط و عدل (اجتماعى، سياسى و اقتصادى) از غير عادل (ظالم) محال است، چرا كه فاقد شئى نمىتواند معطى شئى باشد. برقرارى قسط و عدل لازمهاش بودن اعتدال اخلاقى و بينشى در متوليان اقامه چنين چيزى است. و از آنسو نيز بر اساس اصل «من لا معاش له لامعاد له» (كسى كه معاشش تامين نگردد، معادش نيز راست نيايد)، چگونه ممكن است در زير يوغ «فرعونها» و «قارونها» كه بر هم زنندگان قسط و عدل «سياسى» و «اقتصادى»اند، خيل مردم بتوانند به اعتدال اخلاقى برسند؟ روشن است كه با «زور» و «زر» ظالمين مردم مستضعف به استثمار كشيده شده و به عبادت غير خدا رو خواهند آورد و از اعتدال اخلاقى و بينشى روز به روز دورتر خواهند شد كه تاريخ گواه بر اين مدعاست و از همين رو مبارزه با فرعونها و قارونها از رؤوس برنامه مبارزاتى انبيا براى برقرارى قسط و عدل همه جانبه بوده است.
اما سخن در اين است كه على رغم اين رابطه تنگاتنگ كداميك اصل است؟ به فرموده شهيد بهشتى، رحمةاللهعليه:
در جامعه اسلامى زيربناى همه عدلها، عدل اخلاقى است و حتى عدل اقتصادى و عدل سياسى به دليل نقشى كه در عدل اخلاقى دارد مورد توجه است. (6)
سر مطلب در اين است كه عدل اخلاقى بيش از ساير عدلها با اهداف عالىتر خلقتسنخيت دارد. توضيح اينكه هدف اصلى خلقتيعنى كنه عبوديت و رسيدن به قرب الهى مقدماتى دارد كه البته به بيان شهيد مطهرى، رحمةاللهعليه، مقدمات آلى (7) نيستند، بلكه داراى ارزش ذاتىاند. از اين مقدمات مىتوان قسط و عدل اقتصادى، سياسى و هم اخلاقى را نام برد كه ارزش آنها بسته به در برداشتن ميزانى از هدف عالى در آنهاست. براى مثال نسبتبه هدف رسيدن به دانشگاه، تحصيلات ابتدايى و راهنمايى و دبيرستان مقدماتاند; اما تحصيلات ابتدايى گرچه چيزى نيست كه پس از رسيدن به مرحله بالاتر ديگر بىارزش شود و وجود و عدمش بالسويه گردد، بلكه عدم آن مرتبه بالاتر را از بين مىبرد (دقتشود) اما روشن است كه به اندازه تحصيلات دبيرستان در بر دارنده معلومات دانشگاه نيست; از اينرو مىتوان گفت تحصيلات دبيرستان اصل استيا به تحصيلات دانشگاه نزديكتر است. (8) در قسط و عدل هم سخن همينگونه است; گرچه برقرارى قسط و عدل اقتصادى، سياسى و اخلاقى همه مقدمه رسيدن به قرب الهى هستند اما چون قرب الهى بيش از عدل اقتصادى، سياسى با اعتدال اخلاقى هم سنخ است، اعتدال اخلاقى در بين اين سه، اصل به شمار آمده و آندو و به نوعى مقدمه (البته مقدمه با ارزش ذاتى نه آلى) براى آن مىشوند و در مرتبه پايينتر قرار مىگيرند.
نشانه اين اولويت جايى نمود مىيابد كه به فرض اينها با يكديگر معارض شوند كه با اين مبنا «اگر در مقطعى از زمان ديديم كه عدل اخلاقى را بايد قربانى كنيم تا به عدل اجتماعى يا عدل اقتصادى برسيم حق نداريم اولويت را به عدل اقتصادى و اجتماعى بدهيم و عدل اخلاقى را قربانى كنيم. (9)
از اينرو نظام عدالت اقتصادى و سياسى كه مورد توجه مسلم اسلام هم مىباشد، بايد بر اساس مبانى عدل اخلاقى تنظيم شود و در چارچوب آن به رشد و اعتلا برسد و نه تنها حدود و ثغور آن را تضييع نكند كه موجب كمال و بالندگى آنهم گردد.
قانونى كه بيانگر رابطه اين اركان با هم بوده و مناسبات بين اينها را براى نيل به هدف اعلى به شكل معتدل و كامل تنظيم نمايد، همان شرايع آسمانى و در اسلام; كتاب و سنتيا به طور خلاصه «فقه مستند» ما است; اما فقط همين قانون كافى نيست در كنار انزال كتب، ارسال رسل - يعنى تجسم عينى قانون عدل جامع - هم لازم است تا بتوان آن را به اثبات رساند. اقامه قسط و عدل علاوه بر قانون جامع و فراگير نياز به قائم به قسط عادل هم دارد كه همان مقام امامت است.
نظام اسلامى - يعنى نظامى كه هدف اين جهانى آن اقامه قسط و عدل همه جانبه است - نظامى است مبتنى بر امامت عدل نه امام عادل. بدين معنى كه فقط با قرار گرفتن امام عادل در راس هرم قدرت نظام اسلامى تمام نمىشود، بلكه بايد تمام مخروط قدرت از بالا تا پايين داراى سزاوارى و شايستگى باشد و اصطلاحا عنصر عدالت در همه سطوح حكومتسارى و جارى باشد. اين نظام را نظام امامت عدل مىگويند. (10) به طورى كه وزير و وكيل و استاندار و... هم بسان مرجع تقليد و امام جماعت و... داراى عدالت اخلاقى و بينشى بوده تا بتوانند چارچوب نظام و حركت آن را بر محور عدل همه جانبه اخلاقى، اقتصادى، سياسى رهنمون شوند.
ممكن است چنين توهم غلطى در بسيارى از اذهان باشد كه وزير و وكيل و... چه لزومى دارد كه داراى عدالت اخلاقى و ارزشى باشند او كه امام جماعت و مرجع تقليد نيست، همين قدر كه كار خويش را بدرستى انجام دهد كفايت مىكند! به ديگر سخن اينكه كارگزارى صالح براى كار است كه قوانين را مو به مو اجرا كند حال فاسق باشد يا عادل. فرقى نمىكند و به حركت نظام به سوى اهداف الهى خويش ضربهاى وارد نمىكند!
بطلان اين فرضيه ظاهر الصلاح با اندكى تامل و هم نگاه به تجربه طولانى تاريخى واضح مىشود. مخروط امامتبه سان پيكرى است كه با بودن يك ميكروب در درون آن ديگر اعضا هم مصون نخواهند ماند و به آرامى كل سيستم به سوى فساد ميل خواهد كرد كه نتيجه آن تصويب قوانين فاسد و ظالمانه يا مغاير با اهداف اصلى نظام و يا اخذ تصميمات از روى هواپرستى و منافع شخصى و حزبى و... خواهد بود كه حركت كل نظام را به سوى هدف اصلى كند يا منحرف مىكند. شهيد بهشتى، رحمةاللهعليه، در اين باره مىفرمايد:
در جامعهاى كه قرار است مردم به سوى اصل جامع هدايتبشوند اداره كنندگان آن جامعه بايد جامعه را بر محور عدل بگردانند و اين در صورتى امكان دارد كه مسؤولين خود عادل باشند. آيا عدالت آنها بايد در حدى باشد كه مقررات را مو به مو اجرا كنند؟ نه، مساله بالاتر از اجراى مقررات است; اگر در او تقوا و ايمان [عدل اخلاقى] نباشد، عملا ديده خواهد شد كه قسمتهايى از امور جامعه بر محور غير عدل مىگردد. (11)
با بيان اين مقدمات كلى اكنون به اين مطلب مىرسيم كه اساسا در واقعه سال 61 هجرى چه روى داد؟ به طور كلى آنچنان كه از مضامين روايات و زيارات ماثوره به دست مىآيد; كربلا تبلور ظلمى بزرگ بود كه در مدت زمانى نه چندان دراز به نهايت رشد خود رسيد و به شكل مصيبتى هولناك ظاهر گرديد. آنچه در سقيفه رخ داد، انعقاد نطفه آن ظلم - يعنى انكار ربوبيت تشريعى خداوند و عوض كردن طرح و نقشه خداوند براى تدبير آدم و عالم - بود كه بعد از پيامبر خدا، صلىاللهعليه وآله، از آن سخن رفته است. (12)
بر اساس قوانين و احكام الهى چنين خواسته شده بود كه بعد از پيامبر خدا، صلىاللهعليهوآله، اهل بيت آن حضرت در مسند حكومت قرار گيرند تا بر اساس «قانون عادلانه خداوند» و «با وجود معصومانه خويش» سياست عباد كرده و جامعه را به سوى قسط و عدل همه جانبه سوق دهند تا در پرتو آن بندگان بتوانند به كمال بندگى خويش يعنى قرب الهى نايل آيند. اما توطئه سقيفه عملياتى عليه اين «طرح خداوندى» بود كه در پى آن اهل بيت، عليهمالسلام، از رتبه الهى خويش در عالم اثبات (13) (يعنى اين دنيا) سلب شد و به جاى امام عادل، كسانى ديگر بر مسند نشستند و لاجرم مخروط امامت عدل هم تشكيل نشد، بلكه در مخروط امامت فساق و جهال، بسيارى صاحب منصب شدند يعنى اكثر رانده شدگان از مدينه و حزب منحله اموى.
در زيارت شريف عاشورا مىخوانيم:
لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيها...
با تشكيل اين «مخروط امارت جور» واضح بود كه حتى با وجود قرآن و تا اندازهاى سنت نبوى، كار جامعه بسوى عدل نگراييد و طولى نكشيد كه ظلم و جور، گسترش يافت. عدالتسياسى نبوى جاى خود را به حكومت فاشيستى اموى داد و قسط و عدل علوى جاى خود را به كاخهاى سبز و سرخ قاسطين بخشيد. گرچه اين ظلم عظيم همان روزها هم براى عدهاى اندك تبلورى روشن داشت، اما كربلا عرصه تبلور جهانى و برهنه و عيان شدن اين ظلم عظيم و فربه در دورهاى كوتاه اما بسيار درس آموز بود كه به شكل مصيبتى جانگداز و ابدى و ماندگار تبلور يافت. در اين عرصه عادلترين بلكه معصومترين بندگان خدا با وضعى عجيب زير يوغ فاسدترين افراد به مذبح رفت و فاسقترين و بدكارترين آنها به مسند امارت تكيه زد و مخروط امارت جور را تمكين و گسترش داد.
از بيانات گذشته به دست مىآيد كه آنچه در روايات درباره انتقام امام عصر، ارواحنا فداه، از قاتلين اباعبدالله، عليهالسلام، آمده است، (14) مراد از انتقام كشتن جانيان كربلا نيست كه آنها را مختار ثقفى و امثال او كشتند و از آنها چيزى امروز باقى نمانده است تا كشته شوند. همانا انتقام او واژگونى مخروط امارت جور است كه تا عصر ظهور به شكل عظيمى تنومند شده و عالم را گرفته است و نشانه آن هم پر شدن دنيا از ظلم و جور و فساد و تباهى است «ظهر الفساد و فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس» (15) كه از نشانههاى حتمى ظهور آن حضرت است.
از اين رو خصوصيت اصلى «دولت كريمه» امام عصر، ارواحنا فداه، «تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله» (16) است. يعنى با قرار گرفتن امام عادل در راس «مخروط امامت جهانى عدل جامع» زير مجموعههاى اين امام همام هم عادل خواهند بود و آنها اهل واقعى اسلامند و با اين مخروط امامت است كه با سريان عدل اخلاقى در پيكره آن و درك صحيح قانون الهى عدل جامع (قرآن) و عمل به آن، كار دنيا به سوى عدل و قسط ره خواهد پيمود و اين نقطه جمع انتقام خون حسين، عليهالسلام، و اقامه قسط و عدل توسط امام عصر، ارواحنا فداه، مىباشد.
1. مهدى موعود، ترجمه بحارالانوار، ج13، على دوانى، ص 5; منتخب الاثر، آيةالله صافى گلپايگانى. 2. محاضرات فى الالهيات، آية الله جعفر سبحانى، تلخيص على ربانى گلپايگانى، ص566. 3. صحيفة المهدى، جواد قيومى اصفهانى، ص 218; مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى، دعاى ندبه. 4. مهدى موعود، على دوانى، ص 1100. 5. مقدمات اين بحثبااستفاده از سخنان حكيمانه استاد ارجمند شهيد آيةالله بهشتى تنظيم شده است. 6. مقاله «عدالت در جامعه اسلامى»، شهيد بهشتى، روزنامه جمهورى اسلامى، شنبه 4/4/73، ص13. 7. مقدمات آلى مقدماتى هستند كه پس از رسيدن به هدف فاقد ارزش هستند مثل مقدمه بودن سنگ براى رد شدن از رودخانه كه ارزش آن فقط براى رد شدن است و با رسيدن به آن سوى رودخانه ديگر براى ما ارزشى ندارد. 8. براى توضيح بيشتر ر. ك: وحى و نبوت، شهيد مطهرى، فصل هدف بعثتها. 9. مقاله «عدالت در جامعه اسلامى»، شهيد بهشتى. 10. براى توضيح بيشتر ر. ك: مقاله «عدالت در جامعه اسلامى»، شهيد بهشتى، و مقاله مكتب و تخصص از ايشان. 11. مقاله «عدالت در جامعه اسلامى»، شهيد بهشتى. 12. براى نمونه ر. ك: زيارت عاشورا، مفاتيح الجنان. 13. توجه به اين نكته مهم است كه رتبه اهل بيت در عالم اثبات دفع شد نه در عالم ثبوت، چراكه آنها عندالله و در نفس الامر برترين بندگان خدا و هم واليان اويند اما در عرصه دنيا بسا كه مقام آنها درك نشده و تا يك همشهرى عادى در چشم مردمان تنزل يابند. 14. براى نمونه مرحوم كلينى در كتاب شريف اصول كافى، ج 2، ص366-367، روايتى از امام صادق، عليهالسلام، نقل مىفرمايد كه: «چون كار حسين، عليهالسلام، چنان شد كه شد (اصحاب و جوانهايش كشته شدند و خودش تنها ماند) فرشتگان به سوى خداوند شيون و گريه برداشتند و گفتند: با حسين، عليهالسلام، برگزيده و پسر پيغمبرت چنين رفتار كنند؟ پس خداوند شبح و سايه حضرت قائم، عليهالسلام، را به آنها نمود و فرمود با اين انتقام او را مىگيرم». 15. دعاى عهد، مفاتيح الجنان; عبارت مزبور بخشى از آيه قرآن است كه در اين دعا آمده است. 16. دعاى شريف افتتاح، صحيفة المهدى، جواد قيومى اصفهانى، ص 244; و هم مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى; ترجمه اين فراز دعا چنين است: (خدايا ما مشتاق آن دولت كريمهايم كه) با آن اسلام و اهلش را عزت بخشيده و نفاق و اخلش را ذليل و خوار گردانى.