یک سبو عطش (5)

مرتضی مهدوی

نسخه متنی
نمايش فراداده

يك سبو عطش نگرشى بر موضوع دعا براى تعجيل فرج قسمت پنجم

روايت چهارم

اشاره: موضوع سخن، دعا براى تعجيل فرج امام عصر، عليه‏السلام، بود. در اين زمينه سه روايت همراه با برخى آفات آنها را بيان كرديم.

در اين قسمت روايت نسبتا مشهورى از امام عصر، ارواحنافداه، رسيده‏است كه در اين شماره آن را مورد بحث قرار مى‏دهيم.

روايت مزبور در يكى از توقيعات (1) آن حضرت بيان شده است:

و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم. (2)

براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، چرا كه گشايش و فرج شما نيز در همان است.

نكاتى از اين حديث گرانقدر

اين روايت‏شريف شامل نكاتى است كه برخى از آنها را يادآور مى‏شويم:

1. اهميت دعاى فرج

در اين حديث، چنانكه قبلا نيز گفته‏ايم، اهميت و ارزش دعاى تعجيل فرج به نحوى بارز مورد تاكيد قرار گرفته‏است. اين حديث نشان مى‏دهد كه دعاى تعجيل فرج نزد خداوند و ولى اعظم او، عليه‏السلام، بس مهم است و سخت‏بدان عنايت دارند; و به همين دليل نيز شيعيان خود را به آن «امر» فرموده‏اند. بنابراين دوستداران و شيعيان آن حضرت نيز بايد به آن عنايت و التفات كنند و بنگرند اين موضوع چه بسيار نزد مولايشان داراى اهميت و ارزش است، پس آنان نيز همان قدر بدان اهميت دهند.

نكته ديگر در اين زمينه خود موضوع «امر» امام است. اين امر، علاوه بر آنچه گفتيم (يعنى نسبت‏به اهميت «مامور به‏») كه، نسبت‏به اهميت «آمر» نيز بايد مورد توجه و عنايت‏شيعيان و علاقه‏مندان امام عصر، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، قرار گيرد. همان‏گونه كه در قسمت دوم اين نوشتار هم متذكر شديم، اين امر از طرف انسانى معمولى بيان نشده (كه در آن صورت، تلقى «امر» نيز از آن به عمل نمى‏آيد)، بلكه از طرف حجت‏بالغه حق، خليفه مطلق پروردگار و امام زمان و زمين صادر شده‏است. آيا اهميت و بزرگى اين «آمر»، دليل بر اهميت و عظمت «امر» او نيست؟! قطعا هست.

از اين گذشته، گرچه ممكن است «امر» امام معصوم در حديث مزبور، از ديدگاه فقهى حمل بر استحباب شود نه وجوب; (3) اما از ديدگاه اخلاقى، محبتى و معرفتى، واجبتر از آن چيست؟

مگر مى‏شود كسى به امام زمان خود معرفت و محبت داشته باشد و از كنار امر و دستور او براحتى بگذرد؟! اساسا آيا «بنده‏» و «محب‏»، اهتمام و شانى جز اطاعت از «مولا» و «محبوب‏» خود دارد؟ هرچه اين ارادت، شناخت و محبت‏بيشتر و عميقتر گردد، بى‏ترديد انسان را در اطاعت از مولاى خود، جديتر و كوشاتر مى‏كند.

معرفت و شناخت عميق، اين تلقى را در ضمير آدمى به وجود مى‏آورد كه امر امام معصوم و حجت‏خدا، امر خود حضرت حق است. كسى كه خداى متعال و حجت‏بالغه او را بشناسد، در مى‏يابد كه «امام‏»، «لسان‏اله‏» و زبان خداست. پس امر او، امر خداست; بلكه بايد گفت اين امر خداوند است كه از زبان ولى او بيان شده‏است.

به هر روى، اين حديث نشانگر اهميت و ارزش فوق العاده دعاى تعجيل فرج نزد خداوند و ولى اعظم اوست.

2. امر به كثرت دعا

امام عصر، عليه‏السلام، تنها امر به دعا نفرموده‏اند; بلكه فرموده‏اند براى تعجيل فرج «بسيار» دعا كنيد، چنانكه لفظ «اكثروا» بر آن دلالت دارد. از اين مطلب، دو موضوع روشن مى‏شود:

يكى اينكه براى فرج آن حضرت «زياد» بايد دعا كرد; و دوم همان ارزش و اهميتى كه در نكته اول درباره آن توضيح داديم; زيرا اگر اين دعا، موضوعى عادى بود و اهميت نداشت امر نمى‏فرمودند نسبت‏به آن «بسيار» دعا كنيم.

مساله مهم ديگر، اين است كه بنگريم «زياد دعا كردن‏» چه مفهومى دارد. اين نيز روشن به نظر مى‏رسد. منظور از «زياد دعا كردن‏»، تعداد خاصى از دعا نيست; (4) بلكه مقصود اين است كه اين دعا، دغدغه اصلى شيعيان قرارگيرد; يعنى - همان‏گونه كه در توضيح حديث دوم گفتيم - به راستى تشنه و خواهان امام زمانشان باشند; او را از اعماق وجود از خداوند «طلب كنند» و با سوز دل «بخواهند». غيبت و نبود امام زمان، آنان را «نگران كند». واقعا احساس كنند «گمشده‏» دارند و جاى خالى او را «ببينند».

امام عصر، عليه‏السلام، در حديث گرانقدر خويش، در مقام تذكار همين حقيقت است كه شيعيان را بدين حالت‏سوق دهند، آرى شب و روز دعا كردن، در مواقع استجابت دعا، ظهور مولاى خود را از خدا خواستن، دغدغه فرج را فراموش نكردن، به اقتضاى هر موقعيتى ياد آن عزيز افتادن و فرج او را از حضرت حق طلب كردن. اين است معناى «اكثار» و «زياد دعا كردن‏».

البته اين مطلب منافاتى با كثرت دعاهاى فردى براى تعجيل در فرج امام عصر، عليه‏السلام، ندارد. يعنى نبايد كسى تصور كند كه تا تمام شيعيان و همه جامعه بصورت جمعى به اين مرحله نرسند، دعاى فردى فايده و اثرى نخواهد داشت. خير; هر دعايى اثر خود را دارد و دوستداران آن حضرت بايد به دعا كردن و تكرار و كثرت آن - گرچه به صورت فردى - رومى‏آورند.

3. حتميت تاثير دعا

چنانكه گفتيم هر دعا براى تعجيل فرج، چه فردى و چه اجتماعى، تاثير خود را دارد و اين امر حتمى و قطعى است، بخصوص اگر از سوز دل و توجه به حضرت حق باشد. اين حتميت همان‏گونه كه قبلا گذشت، براساس روابط تكوينى و سنن حاكم بر جهان آفرينش است. آنچه در حديث‏بر اين معنا دلالت دارد، كلمه «ان‏» است كه براى مفهوم «تحقيق‏» و تاكيد به كار مى‏رود.

اميدوارى و اطمينان خاطر نسبت‏به استجابت و تاثير دعا، از ديگر امورى است كه بر مفهوم مذكور مترتب مى‏شود. آشكار است كه اگر دوستداران امام عصر، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، به اجابت و قطعى بودن دعاى خود اميدوار و مطمئن باشند، با انگيزه و رغبت‏بيشترى به آن رو خواهند آورد.

بنابراين، پيام حديث‏به لحاظ كلمه «ان‏»، اين است كه: اى شيعيان و رهپويان كوى ولايت، براى فرج مولايتان دعا كنيد و اطمينان داشته باشيد كه دعايتان هيچ‏گاه بى‏تاثير نخواهد بود و به اجابت‏خواهد رسيد.

اين تاثير مهم هرگونه وسوسه و تشكيك شيطان را مانند:

«اين دعاها به كجا مى‏رسد؟»، «با اين وضعيت روحى افراد و جامعه، چگونه ممكن است دعاهاى ما مستجاب شود؟» و... را نيز از بين مى‏برد.

4. معناى دقيقتر حديث

با توجه به اينكه كلمه «ذلك‏» اسم اشاره‏است، و نيز با توجه به كلمه «فرجكم‏»، ممكن است معناى حديث‏به يكى از دو صورت زير باشد:

اول: براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، زيرا فرج و گشايش شما نيز به فرج من خواهد بود. (5)

دوم: براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، زيرا گشايش و فرج شما نيز به همين دعا كردن (براى فرج) است. (6)

در هر صورت، دو نكته مهم در اين حديث مورد تاكيد قرار گرفته‏است:

يكى: بسيار دعا كردن براى فرج; كه ما معناى حديث را هر يك از صورتهاى مذكور بگيريم، بر «زياد دعا كردن‏» تاكيد شده‏است.

و ديگر حصول فرج و گشايش براى دعا كننده; اعم از اينكه علت آن حصول فرج امام عصر، عليه‏السلام، باشد، يا اصل دعا كردن، يا زياد دعا كردن. در هر صورت به نوعى براى دعا كننده، فرج و گشايش حاصل خواهد شد.

اگر بپرسيد: چگونه براى دعا كننده، فرج و گشايش حاصل مى‏شود؟ پاسخ اين است كه به يكى از صورتهاى زير:

الف) ممكن است دعا كننده براى فرج امام عصر، عليه‏السلام، به خواسته خود برسد و اين به بركت همان دعا خواهد بود. يعنى خداوند متعال عين حاجت و خواسته دعا كننده را نيز به بركت دعاى تعجيل فرج، عطا خواهد فرمود.

ب) ممكن است‏به عين خواسته و آرزوى خود نرسد، اما در عوض خداوند متعال به گونه‏اى ديگر جبران فرمايد، مثل اينكه بلايى را از او دفع نمايد; گرفتاريى را از او بر طرف سازد و خلاصه فيض ديگر به او برساند.

ج) ممكن است كه خداوند متعال به دعا كننده صبر و استقامتى در سختيها و گرفتاريها عطا فرياد كه مشكلات برايش آسان گردد.

اينها در صورتى است كه فرج كلى امام عصر، عليه‏السلام، واقع نشده باشد، والا كدام مشكل است كه با ظهور مولاى ممكنات برطرف نشود؟! (7)

5. انس به مساله ظهور

يكى از آثار «زياد دعا كردن براى فرج‏»، پيدا شدن انس به آن، و در نتيجه ايجاد آمادگى تدريجى براى آن خواهد بود. در واقع، امام عصر، عليه‏السلام، با حديث و امر گرانقدر خود خواسته‏اند كه شيعيان با آرمان اصلى خويش انس داشته باشند. نه تنها آن را فراموش نكنند، بلكه همواره به ياد آن باشند و آن را از خداوند طلب كنند.

روشن است كه وقتى فرد يا جامعه‏اى، آرزو و آرمان مهمى را هميشه ياد كند، به دنبالش باشد و همواره آن را از حضرت حق بخواهد، با آن انس پيدا خواهد كرد. همين انس و علاقه بتدريج‏براى آنان حالت آمادگى ايجاد خواهد نمود و در زندگى عملى و نزديك شدن به آن آرمان، ياريشان خواهد كرد. اين خود، اثر و ثمر بسيار مهم و ارزشمندى براى دعاى تعجيل فرج به شمار مى‏آيد و اگر اين دعا هيچ اثرى جز همين نداشت، در بزرگى و اهميت و تاثير آن، كافى بود.

چنانچه سخنان بالا را دقيقتر بيان كنيم، كثرت دعا براى فرج امام عصر، عليه‏السلام، حداقل اين آثار را دارد:

الف) زدودن غفلت و بى‏توجهى نسبت‏به ظهور امام، عليه‏السلام;

ب) دور ماندن از آثار و عواقب اين بى‏توجهى و غلفت;

ج) انس با مساله ظهور و فرج امام عصر، عليه‏السلام;

د) انس و عادت نسبت‏به ذكر و ياد خود آن حضرت و برخوردارى از آثار و بركات آن;

ه) آمادگى روحى براى درك ظهور;

و) زياد شده علاقه و محبت انسان به مولا و امام زمانش;

ز) آمادگى براى گام برداشتن عملى در راه بندگى حضرت حق و تقرب به سوى او و ولى اعظم او.

6. ظهور و فرج; آرمان اصلى شيعه

گرچه ممكن است‏برخى مواقع، تكرار موضوعى، ملال آورد و از نظر ادبى نيز مطلوب به شمار نيايد; اما اهميت فوق العاده و ارزش حياتى آن موضوع نه تنها اين امر را مى‏پوشاند، بلكه تكرار را ضرورى نيز مى‏نمايد.

يكى از نكات بسيار مهم و برجسته در حديث امام عصر، عليه‏السلام، اين است كه: آرمان اصلى و بنيادين شيعه، همانا ظهور و فرج امام زمان است و ما در تفات گذشته، بدين امر اشاره و بلكه تصريحاتى داشتيم، اما اهميت و ارزش والاى آن باز ايجاب مى‏كند كه آن را جداگانه مورد تاكيد قرار دهيم.

نيك بنگريد; لحن و پيام حديث اين است كه:

اى شيعيان! در زندگى شما، و همه مسلمانان و حتى بشريت، هيچ چيز همچون ظهور و فرج امام عصر، عليه‏السلام، اصالت، ارزش و اهميت ندارد. اصل اساسى، آرمان نهايى و هدف غايى براى شما، همانا، ظهور بزرگ منجى انسانيت است. پس به دنبال آن باشيد. تشنه آن شويد و آن را از خداوند بخواهيد. هيچ مساله و موضوع ديگرى در قبال اين آرمان مقدس، اصالت و اهميتى ندارد، و هرچه باشد نيز با ظهور و فرج آن حضرت به تحقق خواهد پيوست.

اگر فرض كنيم فرمانده يك پادگان بنابر ضرورت، مدتى نامعلوم از سپاه و لشكر خود دور شده باشد; به نظر شما چنانچه بخواهد مهمترين و بزرگترين پيام و توصيه خود را براى نيروهايش بفرستد، چه موضوعى را مطرح خواهد كرد؟ (اين را نيز در نظر بگيريد كه قرار است طرح بسيار بزرگ، گسترده و مقدسى به دست اين فرمانده و نيروهايش پياده شود كه سرنوشت انسانها همه به آن بستگى دارد. فرماندهى كل نيز اوضاع را تحت مراقبت دارد و هرگاه اين نيروها آماده شوند، دستور آمدن فرمانده پادگان را صادر خواهد كرد).

جواب كاملا روشن است. آنچه فرمانده پادگان در پيام خود بايد مطرح كند، دو مساله‏است:

يكى آمادگى نيروها براى نبرد و فداكارى و ديگر، توصيه به نيروها كه نزد فرمانده كل رفته و ضمن اعلام آمادگى خويش، از او بخواهند فرمانده آنان را نزدشان بفرستد و آن طرح عظيم و مقدس را اجرا كند.

به ديگر سخن، آنچه را كه فرمانده پادگان مطرح خواهد كرد، در واقع مهمترين و اساسى‏ترين وظيفه و آرمان نيروها خواهد بود.

آنچه كه امام عصر، ارواحنافداه، نيز در حديث پر بركت‏خويش مطرح فرموده‏اند، دقيقا همين مساله‏است. يعنى آن حضرت، بزرگترين و مهمترين آرمان مكتب و انسانيت و بخصوص شيعه را تذكر داده‏اند. بنابراين شيعيان و دوستداران آن حضرت نيز بايد نسبت‏به مساله دعاى تعجيل فرج همين شناخت و تلقى را داشته باشند و امر مولاى خود را اجابت نمايند. به درگاه الهى روى آورند و فرج مولا و فرمانده خويش را از او به طور كاملا جدى درخواست كنند.

بديهى است كه مساله آمادگى براى ظهور و فداكارى در ركاب آن حضرت نيز در اين آمدن و درخواست كردن، نهفته و مندرج است. يعنى دعا كنندگان بايد در مسير كسب آمادگى قرار داشته باشند و چون اين مساله، بديهى و روشن بوده، ديگر در اينجا تذكر داده نشده‏است; گرچه در پيامها و روايتهاى ديگر بس بدان عنايت‏شده و يادآورى گرديده‏است.

اگر هم در اين ميان، عده‏اى به دعاى تعجيل فرج متوجه بوده و براى آمدن مولاى خود دعا مى‏كنند، اما در مسير عمل و آمادگى نيز سستيها و كاستيهايى دارند، باز اينان نسبت‏به ديگران به آن آرمان بزرگ نزديكتر و جلوترند و به سبب همين دعا كردن و بخصوص كثرت آن، آمادگى روحى و در نتيجه زمينه براى كسب آمادگى عملى بيشترى را دارا خواهند بود.

7. معقوليت ژرف

آنچه امام عصر، ارواحنافداه، در حديث‏شريف بدان امر فرموده‏اند (يعنى كثرت دعا براى تعجيل فرج و ظهور) از نهايت درجه خردمندى و معقوليت‏برخوردار است‏يعنى اين مساله يك امر كاملا معقول، خردمندانه و مبتنى بر قوانين و سنتهاى حكيمانه الهى و بشرى است.

اين امر از دو جهت كاملا روشن است:

يكى از اين جهت كه امام، خود، معدن حكمت و علم است و آنچه بدان امر فرمايد نيز حكيمانه و معقول خواهد بود.

و دوم از جهت‏خود موضوع و سيره عقلا. اما خود موضوع معقول است، زيرا (دعاى تعجيل فرج) طلب گشايش، راحتى، رحمت، كمال، كرامت، خير، سلامتى و همه ارزشها و خوبيهاست; آن هم براى همه انسانها. آيا اين از معقوليت‏برخوردار نيست؟ معقوليتى ژرف و والا؟

اما سيره عقلا; اين نيز آشكار است; زيرا هر عاقل فرزانه‏اى همواره در پى بهترين راه براى رسيدن به راحتى، گشايش، خير و خوبى است.

و اگر عقل را به مفهوم حديث معروف: «آنچه خدا بدان عبادت شود و بهشت‏به دست آيد» (8) بگيريم; معقوليت «دعاى تعجيل فرج‏» بسيار روشنتر خواهد بود; زيرا تحقق فرج و ظهور امام عصر، عليه‏السلام، دقيقا به معناى تحقق عبادت خداوند و بهشت موعود دنيا در سراسر گيتى است. (9)

نه تنها شيعيان و مسلمانان، بلكه تمامى عقلا و خردمندان جامعه بشرى نيز، اگر امام عصر، عليه‏السلام، زمان ظهور، ابعاد حكومت آن حضرت و ارزشها، بركات و خوبيهاى آن را بشناسند، بى‏ترديد و به حكم عقل نسبت‏به آن مشتاق و تشنه شده و به سوى آن خواهند شتافت.

نكته مذكور (يعنى معقوليت دعاى تعجيل فرج) بسيار مهم و قابل توجه‏است. از آنجا كه همواره عقلا براساس عقل، فطرت و طبيعت‏خود، معقولانه و فطرى حركت و زندگى مى‏كنند بنابراين دعاى تعجيل فرج نيز در واقع، يك كار فطرى، طبيعى و معقول است. به همين روى نيز، عدم انجام آن بايد شگفت‏انگيز و مورد سؤال باشد اگر انسان در كويرى خشك و سوزان، سخت تشنه شد و به خطر افتاد و از چشمه سار زلال و آب حيات بخش سراغ نگرفت، بايد تعجب كرد.

اگر بيمار، در جستجوى طبيب برنيامد، شگفت‏انگيز خواهد بود.

اگر جهان در آتش بيداد و ظلم سوخت و انسانها به دنبال منجى راستين نرفتند و او را طلب نكردند، غير معقول و غير طبيعى خواهد بود.

به حكم عقل، «بايد» تشنه امام زمان شد.

«بايد» او را طلب كرده و در جستجويش برآمد.

«بايد» او را از خدا خواست و براى فرج و ظهورش دعا كرد.

اين يك حكم عقلى، فطرى و طبيعى است، و اگر انجام نشد، نامعقول و شگفت‏آميز خواهد بود.

اين «بايد» عقلى آن‏گاه كه به زبان شرعى بيان شود، به صورت همان «امر» امام عصر، عليه‏السلام، در حديث مزبور جلوه‏گر مى‏شود.

1. «توقيع‏» عبارت است از نامه‏هايى كه امام عصر، عليه‏السلام، ابتداء يا در پاسخ نامه‏ها و سؤالات ديگران نوشته‏اند.

2. الشيخ الصدوق، كمال‏الدين، باب 45، حديث چهارم.

3. اگرچه اين استحباب هم معمولى نيست، بلكه از نوع مؤكد و قوى آنست، چنانكه از متن حديث پيداست.

4. مثل چهل بار يا هفتاد بار، تا مثلا كسى تصور كند به امر امام عمل كرده‏است. گرچه، اين تعداد در يك مجلس، ممكن است از باب مصداق «ذكر كثير»، مصداق «زياد دعا كردن‏» نيز به شمار آيد.

5. در اين حالت، كلمه «ذلك‏» اشاره به «فرج‏» است; و جمله دوم حديث، تعليل براى «امر به دعاى فرج‏» يا «امر به اكثار دعاى فرج‏» است.

6. در اين حالت، «ذلك‏» اشاره به «دعاى فرج‏» يا «اكثار دعاى فرج‏» خواهد بود. معناى حديث در صورت چهارم چنين است:

براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد; زيرا گشايش و فرج شما به همين زياد دعا كردن مى‏باشد. ر.ك: الاصفهانى، السيد محمدتقى، مكيال‏المكارم (عربى)، ج‏1، ص‏308.

7. ر.ك: همان، ج‏1، ص‏309.

8. «العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان‏».

9. گرچه منظور از «بهشت‏» در حديث فوق بهشت آخرت است; اما بهشت دنيا در زمان ظهور نيز بهشتى معنوى و در واقع نمودى از همان بهشت اخروى است.