علم فقه, ديرينه سال است و در طول حيات خود, دوره هاى گوناگونى را پشت سر گذاشته و فراز و نشيبهاى بسيار و تكامل روزافزونى را شاهد بوده است.4 گفتاگويها و بحثهايى چون: مرز فقه با ديگر دانشها و چگونگى پيوند و دادوستد آن با ديگر دانشها كه بخشى از مباحث مربوط به فلسفه فقه را تشكيل مى دهند, در درجه نخست اهميت قرار دارند. پيوند و دادوستد فقه و روان پزشكى, در دو مرحله در خور بيان و روشن گرى است:
1. مرحله نظريه پردازى و تحليل علمى.
2. مرحله احكام و گذاردن قانونها. بدين معنى كه پيشرفت و دگرگونى در روان پزشكى و كشف افقهاى جديد در آن, در استنباط و گذاردن قانونهاى بيماران روانى, به گونه شگرفى اثرگذار خواهد بود.
اما در مرحله نظريه پردازى و تحليل علمى, دگرگونى در حوزه هاى زير در روان پزشكى, به گونه اى مستقيم سبب دگرگونى در برداشتهاى فقهى از دليلها خواهد شد:
1. حوزه سيستمها و سامانه هاى طبقه بندى جديد بيماريهاى روانى.
2. حوزه بازشناسى آشفتگيها و اختلالهاى روانى (نشانه ها).
3. حوزه درمان آشفتگيها و اختلالهاى روانى.