نقش روحانیت شیعه در گستره فرهنگ دینی بعد از انقلاب اسلامی

سید محمد ابراهیم حسنی

نسخه متنی
نمايش فراداده

«نقش روحانيت شيعه در گستره فرهنگ دينى بعد از انقلاب اسلامى»

حجت ‏الاسلام والمسلمين سيّدمحمد ابراهيم حسنى (1)

چكيده:

اين نوشتار سعى بر آن دارد كه به اقدامات فرهنگى قشر روحانيت پس از انقلاب اسلامى در كشور بپردازد و در اين راستا به شش مورد در عرصه فرهنگى كشور به طور تفصيلى و هشت مورد ديگر به طور مختصر اشاره شده است. البته گرايش مقاله بيشتر به سمت طرح مسائلى است كه غالبا تئورى و فرهنگ آن از ناحيه اين قشر آگاه و انديشمند (ـ حوزه و روحانيت ـ) به جامعه القا شده و در راستاى عملى ساختن و اجرائى نمودن آن نيز اقدامات وسيعى انجام گرفته است.

اگر چه ممكن است اين اقدامات به نتايج در خور انتظارى دست نيافته، و يا با دسيسه‏هاى دشمنان به گرايشهاى مخالفى كشيده شده باشد.

هدف اين نوشتار بيان و يادآورى همان خدمات شايسته و بى‏هياهوى فرهنگى روحانيت است كه غالبا با پوشش‏ها و نقدها و سانسورهاى افراد مختلف از داخل و خارج به فراموشى سپرده شده است. چنانكه، رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه‏اى (مدظله العالى) در سالهاى نخست انقلاب همواره نسبت به آن ابراز نگرانى كرده و در سخنرانى مورخ 17/2/63 فرمودند: «نقش روحانيون در اين انقلاب نقش غير قابل انكارى است هيچ كس هم تا كنون اين نقش را انكار نكرده است. البته براى انكار كردن دير نشده است! دستهاى تحريف در جابه‏جاى تاريخ ما از اول تا حال دخالت و اعمال نظر و اعمال نفوذ كرده‏اند. و اين قضيه هم هيچ بعيد نيست كه روزى يك عده آدمهايى پيدا بشوند، بنويسند و بگويند كه جامعه علمى اسلامى و روحانيت اسلام در اين انقلاب نقش و تأثيرى نداشته‏اند.» (2)

مقدمه:

روحانيت، عنصر اصلى مولّد فرهنگ در كشور ما بوده است. ارزشها و هنجارها، عمدتا از طريق روحانيت به جامعه تزريق گرديده و جزو فرهنگ عامّه مردم درآمده و گفتار و كردار اين قشر معتمد دينى، همواره در طول تاريخ، حجت شرعى و مقبول افراد جامعه بوده است.

اين ارتباط وثيق بين مردم و روحانيت، ايجاب مى‏كند كه به نگاهى متأملّانه به نقش حوزه در القاى فرهنگ عامه، بيندازيم و فلسفه اين امر را نيز مى‏توانيم در سخن مولا على(ع) جويا شويم، كه فرمودند: (اللهم انه لا بدلك من حجج فى ارضك حجة بعد حجة على خلقك يهدونهم الى و دينك و يعلمونهم علمك كى لا يتفرق اتباع اوليائك) (3)

«خدايا ضرورت است كه در زمين تو حجتهايى باشد كه يكى پس از ديگرى بر خلقت فرود آيند، تا آنها را به دينت هدايت سازند و علم ترا به آنها فرا دهند تا بدين طريق مواليان تو را از تفرقه و پراكندگى نجات دهند.»

همه مى‏دانيم كه حجتهاى واقعى خدا بر روى زمين، انبياء عظام و ائمه اطهارند(ع) كه به نور علم و معرفت الهى مزيّن هستند و به معناى حقيقى، منصوب پروردگارند وليكن در زمان غيبت علما؛ وارثان زمين و حجتهاى حق از ناحيه امامان معصوم و حجت غايب خويشند كه آن حضرت خود فرموده‏اند:

«و اما الحوادث الواقعه فارحجوا الى رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة‏الله عليهم» (4)

«در امور متحدثه، به روايت حديث، به علما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنها.» در عصر پرالتهاب كنونى، مخصوصا در دو دهه اخير انقلاب، همه شاهد اين نقش بسيار مؤثر علما و روحانيت؛ مخصوصا در راستاى احياى فرهنگ غنى اسلام و نيز حفظ باورها و معتقدات دينى مردم و بالاخره انتقال علم و تئورى‏هاى پنهان دين، از لابلاى كتابها و يا نقل از رجال و علما و اعصار گذشته و همچنين شاهد گسترش و شكوفايى اين در سطح جامعه‏اى، دينى هستيم كه بى‏ترديد، برجريده تاريخ رقم خواهد خورد و در ديدگان منصف بشر در زمانهاى بعدى نيز، به قضاوت خواهد نشست.

اكنون هيچ تحليلگر منصفى وجود ندارد كه جايگاه تاريخى و تعيين كننده روحانيت را در راستاى احياى فرهنگ و تبيين هويت فرهنگى ملت مسلمان، مورد تأكيد قرار ندهد. اين فهم، خود تكيه بر تحولات شگرف فرهنگى دارد كه در باور و آرمان اين ملت به وقوع پيوسته است؛ چنان كه بعد از پيروزى انقلاب، روحانيت معظم، در ابعاد مختلف فرهنگى ـ كه متعاقبا بيان خواهد شد ـ با توجه به عرصه برتر و وسيعترى كه از طريق شبكه‏هاى گسترده و اختيارات فراگير دولتى پس از انقلاب به دست آمده، خدمات شايانى نموده است.

امّا آن چيزى كه انگيزه ما را به نوشتن اين مقاله برانگيخته است؛ بى‏انصافيها و يا بى‏توجه بودن اغلب اصحاب قلم، در بازگويى اين نوع خدمات مى‏باشد، كه بيم آن مى‏رود؛ آيندگان به كلى، اين نقش سزاوار روحانيت را در عرصه فرهنگى كشور از ياد ببرند و يا آن را متحول سازند، رهبر معظم انقلاب سالها قبل در اين باره ابراز نگرانى كرده‏اند و حتى تأكيد فرموده‏اند كه: «اين تأثيرات روحانيت در انقلاب است كه تأثيرات شگرف و عجيب و عميقى است و درباره آن بايد به صورت تحليلى، كتاب نوشت. متأسفانه نه حالا چنين كتابى نوشتيم و نه ديگرى؛ جوانان روحانى بايد به فكر باشند... نگاه نكنيد كه ما امروز در محيط و منطقه و شهر و روستاى شما، به نام شما شعار مى‏دهند؛ در تاريخ بايد معلوم باشد كه نسبت روحانيت با اين انقلاب چيست؟! (5)

1. رهبرى دينى

حوزه در تاريخ كشورمان، همواره به عنوان متولى اصلى هدايت دينى در جامعه به حساب مى‏آيد و به عبارت ديگر؛ مرجع رسمى تبيين ارزشها و تثبيت باورهاى دينى و استنباط و افتاى احكام عملى روحانيت بوده و خواهد بود؛ چنانكه در پرتو پرسشهاى بسيط اعتقادى و نيز گفت و شنودهاى مذهبى ميان اديان، همواره ديدگان جامعه به حوزه و روحانيت معطوف‏گرديده به و بدين گونه؛ ولايت حوزه در قلمرو دين، مقبول همگان واقع شده است. اكنون نيز پس از قرنها طلوع خورشيد اسلام، روحانيت در پرتو همان محوريت دينى خويش توانست، انبوه مردم دين خواه را به دنبال خود گسيل دارد و بالاخره؛ هدايت و اجراى يك انقلاب مبتنى بر دين را برعهده بگيرد.

شهيد مطهرى (ره)، پيرامون ضرورت و عينيت رهبرى روحانيت در نظام دينى كشور فرموده است: «هر نهضتى نيازمند به رهبر و رهبرى است در اين جهت جاى سخن نيست يك نهضت كه ماهيت اسلامى دارد و اهدافش همه اسلامى است، به وسيله چه كسانى و چه گروهى مى‏تواند رهبرى شود؟ و بايد رهبرى شود؟ و نهضتى را عهده‏دار شوند؟ بديهى است افرادى مى‏توانند عهده دار چنين رهبرى شوند، كه در متن فرهنگ اسلامى پرورش يافته باشند و با قرآن و سنت وفقه و معارف اسلامى، آشنايى كامل داشته باشند. و از اين رو تنها روحانيت است كه مى‏تواند نهضت اسلامى را رهبرى نمايد.» (6)

روحانيت متعهّد شيعه به جهت همان بعد محوريت دينى و مردمى بودن خود در جامعه، توانست بيش از ساير اقشار در دلها رسوخ كند و هدايت درونى افراد را برعهده گيرد و در نتيجه؛ سيل خروشان انقلابى مردم را برانگيزد و يك حركت دينى عظيمى را به رهبرى ذاهيانه عالمى روحانى برپا نمايد.

براين اساس، هرگز نبايد نقش حركت گسترده نهاد روحانيت را در راستاى انقلاب؛ كه بى‏ترديد دستاوردهاى بزرگ فرهنگى بيش از ساير زمانها با خود به همراه داشته است، از ياد برد و يا در طول زمان و در پرتو امواج مخالف، چنين نقشى را به فراموشى سپرد.

شهيد مطهرى (ره) همچنين باهشدار نسبت به اين مطلب تأكيد فرمود:

«كسانى كه آرزوى اعتلاى آئين مبين اسلام را در سر دارند و درباره علل ترقّى و انحطاط مسلمين در گذشته دور و نزديك مى‏انديشند، نمى‏توانند درباره دستگاه رهبرى آن، يعنى سازمان مقّدس روحانيت نينديشند و آرزوى ترقى و اعتلاى آن را در سر نداشته باشند و از مشكلات و نابسامانيهاى آن رنج نبرند؛ زيرا قدر مسلم اين است كه هرگونه صلاح و اصلاحى در كار مسلمين رخ دهد، يا بايد مستقيما به وسيله اين سازمان كه سمت رسمى رهبرى دينى مسلمين را دارد، صورت بگيرد و يا لااقل، اين سازمان با آن هماهنگى داشته باشد. اگر بفرض، حركتى اصلاحى و دينى از ناحيه فرد يا افرادى آغاز گردد و سازمان روحانيت آمادگى و هماهنگى نداشته باشد، گمان نمى‏رود موفقّيت زيادى نصيب گردد.» (7)

2. مرزبانى از فرهنگ مستقل دينى و گسترش آن

روحانيت شيعه در طول تاريخ، همواره به حراست از منابع و متون دينى پرداخته است؛ چنانچه از همان ابتدا مرحوم شيخ مفيد و سيد مرتضى در برابر متكلمين معتذله وزيديه، به دفاع از معانى انديشه‏هاى شيعى مى‏پرداختند و تا به امروز ارزشهاى دينى را پاس داشته و فرهنگ غنى شيعه را براى همه نسلها به ارمغان آوردند. اين خدمات و جانفشانى‏ها در پرتو انقلاب اسلامى به بارورى لازم رسيد. در اين زمان كه فرهنگ فاسد غرب از قلّه كشورهاى ابرقدرت برجهان اسلام؛ چون سيلى مخرّب گسيل يافت، روحانيت مقتدر در جايگاه دفاعى خود قرار گرفت و به عنوان نظريه پرداز حكومت دينى، به مقابله فرهنگى و مرزبانى از فرهنگ مستقلّ دينى پرداخت و به عنوان يك متكلم دينى، سعى كرد به دفاع از ارزشهاى دينى و نيز گسترش آن در مقابل انديشه‏هاى نفوذى غرب بپردازد.

حوزه و روحانيت توانستند بذر ايمان را در دلها بكارند و باور دينى را در جانها، بپرورانند ورايت دين را در اين مرز و بوم برافرازند. اين تلاش غالبا در شرايط سخت و به دور از رفاه و آسايش رقم خورد. امام راحل (ره) در اين باره فرمودند:

«اين حوزه علميه است كه اسلام را تا حالا زنده نگه داشته است. اگر روحانيون نبودند، از اسلام خبرى نبود آنكه اسلام را زنده نگه داشته است، در مواقع سياه، در اين زمانهاى سياه، همين روحانيون بودند، پشتيبانى كنيد از اينها» (8)

روحانيت انقلابى نيز در جايگاه متوليان اصلى فرهنگى دينى، همواره در گفتار و نوشتار خود به تعميق و گسترش مبانى دينى و فرهنگ غنى اسلام در سطح جامعه پرداخته‏اند. در اين راستا، اگر چه نقصها و كاستيهايى هم داشتند؛ اما گامهاى بلندى نيز برداشتند.

مردم مؤمن و متعقد ما كه در جامعه‏اى دين‏طلب و ديندار رشد كرده‏اند و همواره تفسير و بيان دينى خويش را از سخنان و آثار قلمى روحانيت فراگرفته‏اند و بر پايه گفتار آنها باورها و رفتارهاى خود را ـ حتى در محيطهاى خفقان دهه‏هاى قبل از انقلاب ـ وفق داده‏اند؛ پس از انقلاب، به اين نتيجه و بلوغ فكرى رسيده‏اند كه حقيقتا روحانيان در سنگرهاى مرزبانى از فرهنگ مستقل دينى و حتى شيوع و گسترش آن، تلاشهاى فراوانى كرده و توانائيهاى بسيارى از خود بروز داده‏اند.

اكنون نيز در مقابل مسائل متحدثه و مباحث و مجادلات نظرى و نظريه‏ها و قرائتهاى مختلف از دين، و انگاره‏هايى چون؛ اصلاحات، ناسيوناليسم، سكولاريسم و فمنيسيم و... كه زنگ خطرى در دل سرزمين اسلام است، همين روحانيت مقتدر است كه با جديت و اقتدار علمى خود، ايستادگى نموده و با همه كاستيها و نارسائيها و ناهماهنگى‏هاى اقشار و مراكز مختلف ديگر، به مبارزه علمى با آنها برخاسته است.

شهيد مطهرى با عنايت به اين ضعفها و تأكيد براصلاح آن در درون روحانيت و نهادهاى بيرون از آن، اعلام مى‏دارد: «اگر اين پرچمدارى از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بيفتد، يك قرن كه هيچ؛ يك نسل هم كه بگذرد، اسلام به كلى مسخ مى‏شود. زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامى، در نهايت، باز هم همين گروه روحانيان متعهّد هستند، به اين دليل الزامى است روحانيت اصلاح گردد.» (9)

3. مبارزه با خرافات، تحريف و انحراف در متن دين و جامعه دينى

يكى از وظايف روحانيت آگاه در طول تاريخ مبارزه با خرافات و كج انديشى‏هاى حاصله در دين و بالاخره انحرافات در موضوع عاشورا بود كه شهيد مطهرى از آنها، به عنوان يك دغدغه فكرى در كتابهاى خود، مخصوصا سه جلد «حماسه حسينى» سخن به ميان آورده است، بدين جهت كه اين وظيفه و نقش روحانيت منحصر به زمان پس از انقلاب نيست، از اين مبحث فاصله مى‏گيريم و به موضوع انحراف‏زدايى و نقش روحانيت در اين راستا، در بعد از انقلاب اسلامى مى‏پردازيم.

همه مى‏دانيم كه روحانيت آگاه، همواره درصدد آن بوده است كه دين و ايمان مبتنى بر احساسات و عواطف مردم را ـ كه حقيقتا تا دهه‏هاى قبل از انقلاب در معرض خطر تحريف و تغيير بود ـ به ايمانى عميق و كامل دينى مبدل سازد؛ چنانكه بر اثر وسوسه‏ها و دسيسه‏هاى دشمنان دين ـ كه همواره از جوشش دينى مردم و روح متعالى آنها در بيم و خوف به سر مى‏بردند ـ چيزى نمانده بود كه فرهنگ ديندارى آنها، به برخى اعمال و عبادات متحجرانه و حب و بغض مفرط و انزوا و عزلت سطحى نگرى تبديل گردد. و آنها را به يك سرى اعمال عبادى و فردى محض مشغول سازند و روحانيت مقتدر و آگاه را از محوريت و استقلال دينى و بالاخره مردم، جداسازند. البته در اين راستا، موفقتيهاى بسيارى نيز كسب نمودند؛ تا جايى كه روحانيت را در جامعه منزوى ساخته و به تخريب وجهه دينى آنها پرداختند و نقش آنها را در جامعه، صرف تعليم دهنده غسل و وضو و ذكر مصيبت معرفى نمودند.

آنها عزاداريهاى مردم را صرف يك مراسم خشك و خالى محدود ساختند و درصدد آن بودند كه رفته رفته بين مردم و علماى دين فاصله ايجاد كنند. روحانيت متعهّد، و فنى به ميدان آمد، همه عزم و اراده‏اش را به كار بست تا اوّلاً، تحريفات و خرافات وارده بر دين و بالاخره انحرافات دينى را در سطح جامعه از ميان بردارد و ثانيا، با نزديك شدن و نفوذ در دل مردم، به اصلاح و رشد دينى آنها بپردازد. و براى اين منظور، از هيچ اقدام فرهنگى مانند احياى مساجد و برپايى نماز جمعه‏ها و وعظ و خطابه در ميان مردم و نيز تأليف و انتشار كتاب و بالاخره ايجاد و گسترش نهادهاى فرهنگى و اجتماعى، دريغ نورزيد.

شهيد مطهرى با عنايت به اين توفيق خاص روحانيت و مسئوليتهاى آنها در قبال اين فهم تأكيد فرمودند: «سرّ ديگر اينكه روحانيت توانسته است، انقلابها را رهبرى كند، استقلال است. البته آنها بايد در كنار دولت بايستند و آن را ارشاد كنند، آنها بايد بر فعاليت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند و روحانيت بايد رد حفظ مساجد كوشا باشند امامت جماعت بايد محفوظ بماند. روضه‏ها و ذكر مصيبتها بايد محفوظ بمانند. اما لازم است اصلاح شوند و تحريفات و جعلها و دروغها، از آنها حذف و پيراسته گردد.» (10)

بنابراين روحانيت، از ابتدا در بستر دين، با معضلات فراوان فرهنگى، مانند خرافات، تحريفات و انحرافات مواجه بوده و در راستاى اصلاح آن زحمات بسيارى را متحمل شده است همچنين، در اين زمينه‏ها، به نتايج محسوس و ملموسى دست يافته است و واقعا بى‏انصافى است كه در اين زمان؛ در حالى كه هنوز روحانيت آگاه و متعهّد در سنگرهاى مختلف فرهنگى به تلاش و فعاليت مشغول است؛ عده‏اى از اصحاب قلم و نوانديشان متأثّر منفكّ نشده از اصالت دينى و فرهنگى خود آن را به باد انكار بگيرند و در صدد محو و نابودى آن برآيند. ولى مردم آگاه و روشن بين ما كه دوران مختلفى را پشت سر روحانيت سپرى كردند، مى‏دانند كه تنها، قشر روحانيت بزرگوار بود كه توانست به اعمال و مقدسات خشك و بى‏روح ما معنا ببخشد و ما را از شناخت سطحى و اجمالى دين، به معرفت حقيقى آن رهنمون سازد و عزاداريهاى ما را كه عبارت بود از شمع و دخيل بستن، و گل و قمه بر سرزدن، به روح و فلسفه عاشورا و اهداف و آثار آن واقف نمايد. با گفتارى از امام راحل (ره) و مقام معظم رهبرى، اين مطلب مهم را كه يك مثنوى سخن مى‏طلبد به پايان مى‏رسانيم.

«ترديدى نيست كه حوزه‏هاى علميه و علماى متعّهد در طول تاريخ اسلام و تشيّع، مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش كرده‏اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصّرف ترويج نمايند. (11)

مقام معظم رهبرى نيز در اين باره فرمودند: «روحانيان و علماى دين در طول قرنهاى متمدى، تحريف را از ساحت احكام الهى دور كردند و شعله ايمان را در دل مردم برافروختند و آنان را با قرآن كريم و تعاليم اهل بيت عصمت و طهارت آشنا ساختند. (12)

4. مقابله با تهاجم فرهنگى.

همانطور كه در بين مطالب قبل اشاره شد، دشمنان قسم خورده دين از خارج و تابعين آنها در داخل اين بار از طريق گسترش شبكه‏هاى فساد در كشور و نيز انتشار مجلات سكس و شب نامه‏ها و پخش برنامه‏هاى ماهواره‏اى و اينترنتى و بالاخره گسترش آلات و ادوات ابتذال در ميان جوانان به قصد تهى كردن درون آنها از دين بوده‏اند. و هدف دشمن از اين تهاجم فرهنگى، به پوچى كشاندن و انزواى جوانان و جدايى آنها از دين و رهبران دينى است، تا در نهايت به فساد و ابتذال جامعه بيانجامد. دشمن در اين راستا از هيچ خيانتى به نسل جوان انقلابى و تكيه به تاريخ درخشان اين مرزوبوم و مفاخر و ميراث دينى ما دريغ نمى‏كند. چنانكه رهبر معظم انقلاب سالها قبل، در اين‏باره، زنگ خطر را به گوش همگان نواخت و بارها تأكيد فرمود:

«امروز تهاجم فرهنگى عظيمى عليه اسلام است كه ارتباط مستقيمى با انقلاب ندارد و اين تهاجم، وسيعتر از انقلاب عليه اسلام است. چيز عجيب و فوق العاده‏اى است كه با تمام ابعاد فرهنگى و اجتماعى و سياسى عليه اسلام وارد كاروزار شده است. (13)

در اين عرصه، همه افراد به نوعى موظّف به مقابله فرهنگى با دشمن هستند و هر كس در هر موقعيتى كه در جامعه به سر مى‏برد، بايد با اين پديده شوم فرهنگى و فساد خانمانسوز غربى مبارزه كند و هيچ قشر و گروهى، نبايد بى‏توجه و آرام از كنار اين مسئله بگذرد و تمام بار آن را بدوش افراد و گروههاى خاصّى در جامعه بنهد. و جاى بسى تأسف است كه بيشتر افراد و گروههاى جامعه هر كدام به نوعى از كنار اين مسئله بى‏توجه و خونسرد عبور مى‏كند و ديوار آن را بر سر مسئولين و يا قشر روحانيت مظلوم خراب مى‏كنند. مى‏نمايند؛ غافل از اين كه اين قشر هوشمند و آگاه هم در اين باره به فعاليت و تدبير و تلاش مشغولند و هم، خدمات شايانى در زمينه فرهنگ دينى انجام داده‏اند. ـ و در جامعه بروز نسبتا خوبى هم داشته است ـ كه اگر خدمات بى‏شائبه اين قشر مردم فرهنگى در جامعه نبود هر آينه دامنه فساد با اين همهمه گسترده‏اش همه جا را فرا مى‏گرفت. اگر چه، اين قشر در اين راستا از ضعف و كاستى و غفلتهايى نيز برخوردار بوده است، امّا از همه اقشار ديگر، بيشترين نقش مقابله فرهنگى را در راستاى مبارزه با فرهنگ منحط غربى ايفاء نموده است؛ در اين مورد مى‏توان به گسترش و فراگيرى برنامه‏هاى تبليغ دين از طريق رسانه‏هاى جمعى، چاپ و انتشار كتب و مجلات اعتقادى و نفوذ در دل مؤسسات فرهنگى و علمى كشور؛ مانند آموزش عالى، آموزش و پرورش، صدا و سيما، كانونهاى فرهنگى و تأسيس تقويت بنيادهاى فرهنگى نظير، سازمان حج، سازان تبليغات، بنياد شهيد و... بالاخره نهادينه ساختن و گسترش فرهنگ مساجد و نماز جمعه‏ها در سراسر كشور را اشاره نمود.

امام راحل (ره) در سالهاى نخستين انقلاب با هشدار به همگان، نسبت به اوضاع فرهنگى كه در پيش روى جامعه بود، به نقش برتر علما و روحانيون در هدايت جبهه مقابل يعنى؛ جبهه فرهنگى اشاره و تأكيد فرمودند: «من از آقايان علما و افاضل بايد تشكر كنم. پيروزى ملّت مرهون اقدامات علما، اوّلاً و ساير طبقات بوده است. شما همانطور كه وظيفه شرعيتان هست كه امام جماعت باشيد، پيشقدم باشيد در مسائل امت، رفع كنيد مفاسد را از ملتّها؛ بحمدالله، قيام به امر فرموديد و من از قِبَلِ ملت شريف ايران از شماها تشكر مى‏كنم.» (14)

5 . هدايت معنوى جهاد

همه مى‏دانيم كه در آغاز طريق انقلاب، دشمنان دندان مسلحّ، جنگى ناباورانه بر عليه ما ترتيب دادند تا علاوه بر اشغال سرزمين و منابع غنى كشورمان، كه سالها در آن متنعّم بودند، دين و ايمان ما را هم بربانيد. اين جنگ، يك جنگ مرزى صرف نبود؛ بلكه تا اعماق جان افراد نفوذ كرد، چنانكه به صراحت اعلام مى‏كردند كه هدف ما براندازى نظام اسلامى است؛ چرا كه از وجود چنين نظامى در منطقه و بلكه در جهان بيم داشتند.

بنابراين، امر دفاع در اين وادى نيز تنها يك مرز دارى صرف نبود؛ لذا روحانيت آزاده در زمان طاغوت، هيچ گاه لباس رزم و لشكرى رژيم را بر تن نكرد؛ اما در دفاع مقدس ما روحانيت هم از جهت فيزيكى و هم از بعد معنوى و هدايت‏گرى و سرانجام ايجاد روحيه و تشويق و ترغيب رزمندگان، پيشتاز بود است. در جنگ تحميلى، حوزه بخوبى توانست كارآمديهاى گوناگونى مانند؛ در راستاى پاسدارى از معنويت، پايبندى و تشويق رزمندگان و آشنا ساختن آنها با احكام شرعى و ابعاد معنوى جبهه دينى و بالاخره محور دهى دفاع بر اساس دين از خود نشان دهد. روحانى با حضور تبليغى خود دلهاى مردّد را آرام مى‏كرد و وسوسه‏ها را از جانها مى‏زدود و آرامش روحى به رزمندگان مى‏داد و با تلاوت آيات جهاد و مقاومت، درس استقامت به آنها مى‏داد و با يادآورى تاريخ صدر اسلام و شجاعتهاى امام حسين(ع) و ابوالفضل (ع)، آنها را در راه پاسدارى از مرزوبوم كشور اسلامى تشجيع مى‏نمود. رهبر معظم انقلاب كه خود يك رزمنده بسيجى و پيشتاز جبهه و جنگ و پشتيبان و حامى رزمندگان بود، در اين باره خطاب به طلاب حوزه علميه قم در بحبوحه جنگ فرمود: «در يك جمله به شما بگويم:


  • بسا باشد كه مردمى آسمانى به جانى سرفراز لشكرى را

  • به جانى سرفراز لشكرى را به جانى سرفراز لشكرى را

يكى از شماها گاهى يك لشكر را به جهاد و سلاح معنوى مجهز مى‏كند،اين خيلى ارزش دارد.» (15)

خوب است كه از زبان آن بسيجى دلدار در توصيف فضاى جبهه و نقش روحانيت در آن، مطلب ديگرى را مرور كنيم:

«جبهه‏هاى ما امتيازش بر همه جبهه‏هاى عالم اين است كه محراب عبادت است و در آن معنويت وجود دارد. جبهه‏هاى ما فقط جبهه رزم نيست؛ بلكه در آنجا جبهه دعا و راز و نياز و عبادت و ذكر و حال است؛ اين بچه‏ها را مى‏بينيد كه وقتى مى‏روند و مى‏آيند، چقدر منور مى‏شوند. اين با حضور (16) شما تأمين خواهد شد، شما كه به آنجا برويد، مردم را ملكوتى و الهى مى‏كنيد.» (17)

اين خود البته يك فرهنگ اصيل دينى است كه در صدر اسلام نيز ما درباره بزرگان دين شاهديم كه پيامبر (ص) و على (ع) در كنار مسجد، ميدان جنگ ترتيب مى‏دادند و خود نيز، فرمانده جنگ را منصوب مى‏كردند. در عرصه‏هاى مختلف تاريخ هم، هر جا كه روحانيت شيعه احساس مى‏كرد كه اصول و مبانى دين در خطر است و يا مرزها و ديار دين مداران در معرض اشغال است و يا اموال مسلمين در معرض چپاول، به ميدان مى‏آمد، چنانكه مبارزات مرحوم نائينى، ميرزاى شيرازى، آخوند خراسانى، سيد بهبهانى، شيخ فضل الله نورى، سيد جمال الدين اسدآبادى، مرحوم مدّرس، آية‏الله كاشانى و بالاخره امام خمينى(ره) از اين دسته مبارزات بود كه هر كدام در جاى خود، يك مثنوى سخن دارد.

در اين باره از گفتار رهبر معظم انقلاب بهره مى‏جوئيم كه در سال 1366 در جمع روحانيون اصفهان ايراد كردند:

«روحانيت ما در گذشته هم از اين كارها خيلى كرده و در جنگهاى گوناگون حضور داشته‏اند. در همين جنگهاى عراق سال 1920 (1920م) علماى بزرگ ما پيشتاز جهاد بودند. اوّل مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى ـ ميرزاى دوم ـ بعد هم مرحوم شريعت اصفهانى (رضوان الله عليهما) فرمانده و رهبر ميدان جنگ بودند. من خودم دو نفر عالم را ديدم كه در آن جبهه رفته و لباس رزم پوشيده بودند و جنگيده بودند. يكى مرحوم آيت الله كاشانى بود ديگرى هم يكى از علماى مشهد بود.» (18)

6. تأليف كتاب و تدوين متون درسى

در عرصه كتاب و تأليف متون دينى در طول تاريخ، روحانيت، همواره پيشتاز بوده است. چنانكه مى‏دانيم، دين در لابلاى همين كتابها از عصر ائمه (ع) به بعد در قالب شرح و تأليف و تفسير به ما منتقل شده است و علماى راستين به عنوان راسخان در دين و متولّيان امر تبليغ آن در عرصه‏هاى مختلف زمان و در شرايط نابسامان و بحرانهاى سياسى، با هزاران رنج و مرارت، اين علوم و ميراث گرانبها را در قالب كتاب و جريده و يا دست نوشته‏هاى مختلف براى نسلهاى بعد حفظ نمودند و از نابودى آنها جلوگيرى كردند. در اين ميان، علماى معاصر مخصوصا بعد از انقلاب اسلامى، فرصت آن را يافتند كه با نثر و توزيع متون علمى و دينى قديم و بارورى آنها و نيز تأليف و تدوين كتب پربار و ارزشمند درباره نظريه‏ها و مباحث مختلف دينى در اين عرصه فرهنگى، خدمات شايانى نمايند.

شكى نيست كه در هيچ زمانى، بسان اين دو دهه انقلاب، زمينه براى چنين كار بزرگ فرهنگى فراهم نشد و درست به همين علت است كه توقع جامعه دينى و فرهنگى كشور ما از مسئولين ذى ربط در اين راستا، بيش از پيش بوده است و حقيقتا جاى آن دارد كه در فرصتهاى باقى مانده، با تدبيرى جامع و اقدامى عاجل، به اين امر بزرگ فرهنگى در قالب تأليف و انتشار كتب دينى كاربردى و مفيد، و توزيع ارزان آن در ميان مردم؛ به همراه ارائه تسهيلاتى جهت جذب عامّه به مطالعه اين متون هدايت بخش، تن دهند.

امّا در اين بحبوحه جنگ انديشه‏ها، نبايد از خدمات ارائه شده روحانيت در وادى كتاب و... درباره دين غافل گرديده و آن را به باد انكار و فراموشى سپرد. چنانكه مى‏دانيم، درسها و متون عقيدتى و دينى كه اينك در مدارس و دانشگاهها و ديگر مراكز آموزشى كشور بطور كلاسيك و كاربردى تدريس مى‏شود، از ابتدا با هدايت فضلاى حوزه رقم خورد. مى‏دانيم كه اين دروس با اين شيوه‏هاى جديد و جامعيتى كه در برنامه درسى دانشگاهها و مدارس گنجانيده شده است، قبل از انقلاب رواج نداشته و هيچ يك از تحصيل كرده‏هاى دانشگاهى قبل از انقلاب ـ چه آنها كه در داخل كشور فارغ التحصيل شدند و چه آنها كه در خارج تحصيل كرده‏اند ـ اين متون دينى را تدوين نكردند و حتى به شيوه تدريس آن نيز واقف و آگاه نبودند. در اين ميان، تنها قشر روحانيت بود كه البته نقشى مؤثر و برجسته ايفا كرد؛ اگر چه در اين راستا افراد ديگرى نيز به يارى آنها شتافتند و در طريق نهادينه كردن دروس دينى دانشگاهها و مدارس و نيز تأسيس رشته‏هاى پربار علوم انسانى، خدمات شايانى ارائه نمودند.

ساير موارد:

در پايان به برخى ديگر از خدمات برجسته روحانيت در عرصه‏ى انقلاب اسلامى ـ كه بى‏ترديد يك انقلاب فرهنگى به تمام معنا بوده است ـ اشاره مى‏كنيم:

1. نجات عرصه‏هاى هنرى كشور از حيط قدرت و انديشه‏هاى پنهان فراماسونرى و غربى كه مدّتها پس از انقلاب اسلامى در گرايشهاى هنرمندان وجود داشت. علاوه براين، سمت و سوى دينى بخشيدن به اين عرصه‏ها و نمودارهاى هنرى؛ مانند فيلم و سينما و شعر و قصه و موسيقى و رمان و غيره ... كه اين البته فصل مشترك خدمات روحانيت و برخى ديگر از افراد خدمتگزار در اين حوزه بود.

2. تأسيس و پرورش مؤسسات پژوهشى و مراكز تحقيقاتى علوم اسلامى و تأسيس مراكز علمى مختلف در باب انديشه‏ها و مبانى فكرى و دينى و حديثى...

3. سازماندهى معنوى امور حج و هدايت كاروانها و محوريت دينى اعتقادى، سياسى و فرهنگى آنها؛ چنانكه قبل از انقلاب بيشتر جنبه تجارتى و اقتصادى داشته و جذب روحانى و مدير كاروان، بدون تدبير و گزينش و هدايت صحيح انجام مى‏شده است.

4. رشد و گسترش فرهنگ نيايش و دعا و مناجات از طريق، رسانه‏هاى گسترده عمومى و القاى فرهنگ معنوى دعا در جامعه، به كمك خطابه و منبر و تأليف كتاب و...

5. عموميت و گسترش نمازهاى جماعت در ادارات و اماكن عمومى و برپايى نمازهاى جمعه در سراسر كشور، به عنوان ميعادگاه عاشقان در هر هفته.

6. مكانيزه كردن فرهنگ حجاب و گسترش آن در ادارات، اماكن عمومى و... ورهايى جامعه و بانوان آن از فضاى رعب كشف حجاب زمان شاه.

اگر چه در سال‏هاى اخير، بر اثر تهاجم فرهنگى غرب و بى‏بند و بارى برخى از جوانان در كشور، روز به روز، آن دستاوردهاى بزرگ به فراموشى سپرده مى‏شود و متأسفانه خود همان نظريه پردازان و عاملان بد حجابى در كشور، اين نمودهاى عينى را عموما به سهل انگارى و بى‏توجهى روحانيت نسبت مى‏دهند!

7. ايجاد ارتباط دينى و معنوى و حتى علمى بين حوزه و دانشگاه و برقرارى تفاهم فكرى و فرهنگى بين روحانى و دانشجو به عنوان دو قشر عظيم علمى كشور؛ اگر چه اساس و مبانى آن توسط دشمنان بدخواه اينكه مورد هدف قرار گرفته است.

8. احياى نامها و نشانه‏ها و ارزشهاى دينى در كشور كه غالبا قبل از انقلاب به سمت واژه‏ها و نشانه‏هاى بيگانه و غربى در حركت بود. مانند نام خيابانها و كوچه‏ها و اماكن و معابر عمومى. سر در دانشگاه‏ها و مدارس، مراكز عملى و غير علمى كشور و...

نتيجه‏ گيرى:

در پايان نتيجه مى‏گيريم كه روحانيت دلسوز و آگاه همواره حافظ و پاسبان اصول و مبانى دين در طول تاريخ بوده و اكنون دستيابى ما به اين منابع و متون غنى دينى مرهون همان خدمات و زحمات دلسوزانه نهاد مقدس حوزه و روحانيت است كه شرح آن در اين نوشتار ممكن نيست.

از طرفى نقش حوزه و روحانيت در راستاى پيروزى انقلاب كه بر مبنا و اصول فرهنگ غنى اسلام بنا شده است، فراموش ناشدنى و غير قابل انكار است.

بى‏ترديد بعد از انقلاب، روحانيت توانست بخوبى وارد عرصه‏هاى علمى و فرهنگى كشور شود. و در لابلاى عرصه‏هاى مختلف تاريخى، بهترين فرصت را براى شيوع و گسترش فرهنگ دينى بدست آورد. ناگفته پيداست كه با دستيابى به اين موقعيت متناسب روحانيت آگاه دينى آرام ننشسته و از ابتدا در سنگرهاى مختلف فرهنگى به مرزبانى از آن پرداخته و در اين راستا به نتايج و آثار پربار و مفيدى نيز دست يافته است. و اكنون نيز با عزمى جزم در اين عرصه‏ها مثل حوزه و دانشگاه، مؤسسات علمى و مراكز فرهنگى و برنامه ريزى كشور به ارائه خدمات مشغول است.

و اميدواريم كه با همكارى نهادهاى مختلف و مساعدت و هماهنگى سازمانها و مراكز فرهنگى و اجرائى كشور اين قشر خدوم بيش از پيش بتواند به اهداف عاليه خويش در اين جهت دست يابد.

1. محقق و نويسنده

2. آثار موضوعى دفتر دهم «روحانيت و حوزه‏هاى علميه از ديدگاه امام خمينى(ره)»، تبيان، جلد 1، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، نشر عروج، اسفندماه 1374، ص 63.

3. اصول كافى شيخ محمد كلينى، ج 1، ص 339.

4. كتاب «الغيبة» مرحوم شيخ طوسى، ص 177.

5. نگرش‏هاى موضوعى حوزه و روحانيت در آينه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى، جلد اول، تهران، نشر سازمان تبليغات اسلامى، پاييز 1375، ص 64.

6. مرتضى مطهرى، آشنايى با نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخير، (تهران، انتشارات صدرا، 1365)، ص 71.

7. مرتضى مطهرى، ده گفتار، (تهران، انتشارات صدرا،پائيز 1369)، ص 239.

8. تبيان، پيشين، بند 72، ص 92.

9. مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، (تهران، انتشارات صدرا، بهار 1368)، ص 186.

10. همان.

11. تبيان، پيشين، ص 8 .

12. روزنامه جمهورى، مورخ 23 اسفند 1369.

13. حديث ولايت، مجموعه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى، جلد سوم، (تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، 1377)، صص 40 و 44.

14. تبيان، پيشين، بند 70.

15. به نقل از: نگرشهاى موضوعى، پيشين، ص 92.

16. خطاب به روحانيون يزد.

17. تبيان، پيشين، ص 93.

18. همان، ص 90.