پاسدار اسلام ـ شماره 51 ،اسفند 1364
عليبن مهزيار اهوازي
سيّد محمّدجواد مُهري
اي علي! خداوند جزاي خيرت دهد و در بهشت برين جايت دهد, و از ذلّت و خواري در دنيا و آخرت مصونت گرداند و با ما محشورت فرمايد.
اي علي! من در نصيحت, اطاعت, فرمانبري, خدمت, احترام و انجام وظيفههائي كه برعهده تو است, آزمايش و امتحانت كردم و اكنون اگر بگويم شخصي را مانند تو نديدهام اميدوارم كه درست گفته باشم(مبالغه نكرده باشم) پس خداوند پاداش تو را از باغهاي بهشت عطا نمايد. مقام و منزلت تو بر من پوشيده و پنهان نيست و همچنين خدمت هاي تو در گرما, سرما, شب و روز بر من مخفي نميباشد, و لذا از خداوند مسئلت دارم روزي كه خلائق و بندگانش را جمع كرد و محشور نمود, تو را مشمول رحمت بيپايان خويش ـ كه آرزويش را داري ـ قرار دهد, زيرا خدا دعا را ردّ نميكند.[1]
اين ترجمه يكي از نامههائي است كه امام جواد عليهالسّلام براي يار باوفايش علي بن مهزيار نوشته است.
امام معصوم كه كلمهاي جز حقيقت نميگويد و هيچگاه مبالغه و گزاف در سخنان مباركش يافت نميشود, درباره يكي از اصحابش اينچنين تقدير و تشكّر مينمايد و او را به بزرگي ميستايد؛ از اينجا معلوم ميشود عليبن مهزيار داراي چه مقام والا و سترگي است كه امام ميفرمايد: من تو را در تمام حالات زندگي و از هر نظر امتحان نمودهام و مانند تو را نديدهام, يعني در ميان يارانم كسي را سراغ ندارم كه اينقدر مورد اطمينان باشد و اينقدر خوب و بااخلاص, انجام وظيفه كرده باشد و در گرما و سرما و شب و روز براي خدا و در راه خدا خدمتهاي بيشائبه, تقديم خاندان عصمت و طهارت نموده باشد. آنگاه حضرت برايش دعا ميفرمايد و از خدا ميخواهد كه آن رحمت ويژه خود را كه منتهاي آرزوي يك انسان ميتواند باشد, مشمول حال اين بنده مخلص خود قرار دهد و او را در خرّمترين و شادابترين باغهاي فردوس برين اسكان دهد. و از همه بالاتر كه امام از خدا ميخواهد عليبن مهزيار را با اهل بيت محشور نمايد كه نعمتي از اين بالاتر و ارزشمندتر وجود ندارد, و براي يك پيرو صادق و مخلص, هيچ آرزوئي, لذّتبخشتر و بهتر از اين نيست كه در روز رستاخيز, و هنگامي كه تمام خلايق چشم بهراه و منتظر ترحّم بزرگان ديناند, مورد شفاعت پيشوايان و امامان معصوم قرار گيرد و با آنها محشور شود.
براي شناختن عليبن مهزيار, همان به كه ديگر نامههاي حضرت را كه به او نوشتهاند, نقل كنيم تا هم اين يار مخلص امام رضا و امام جواد و امام هادي عليهمالسّلام, بهتر شناخته شود و هم از بيانات امام جواد سلامالله عليه, لذّت بريم و محظوظ شويم.
در يكي ديگر از نامههائي كه امام به او مينويسد چنين آمده است:
«قدوصل اليّ كتابك, و فهمت ما ذكرت فيه, و قد ملأتني سروراً فسرّك الله و أنا أرجو من الكافي الدافع أن يكفي كيد كل كائد ان شاءالله تعالي»:
نامهات به من رسيد و از مضمون آن مطّلع شدم, تو قلبم را پر از سرور و شادي كردي, خداوند تو را شاد گرداند و من از خدايي كه ردكننده و دافع تمام بليّات است, ميخواهم مكر و كيد هر دشمن بدكار را دفع كند, انشاءالله.
و در نامهاي ديگر ميفرمايد:
«...و قدفهمت ماذكرت من امرالقمّيين خلّصهم الله و فرّج عنهم, و سررتني بما ذكرت من ذلك سرّك الله بالجنّة و رضي عنك برضائي عنك, و أنا أرجو من الله العفو و الرأفة و أقول: حسبنا الله و نعم الوكيل»:
... و آنچه درباره قميّها نوشته بودي دانستم, خداوند آنها را رها سازد و گره از كارهايشان بگشايد. و از آنچه ذكر كرده بودي خرسند گشتم. خداوند تو را با بردن به بهشت, شاد و مسرور نمايد و از تو راضي شود چون من از تو راضي هستم. و من از خدا خواستار عفو و بخشش و مهرباني اويم و ميگويم: خدا ما را بس است كه چه نيكو تكيهگاهي است.
و در پاسخ نامهاي ديگر كه گويا خدمت امام معروض داشته كه مسافرتي در پيش دارد و بنا بوده است كه يكشنبه مسافرت كند, ولي به دوشنبه تأخير افتاده, و از حضرت ميخواهد كه برايش دعا كند تا در مسافرتش آسيبي به او نرسد, حضرت چنين ميفرمايد:
«... و أسأل الله أن يحفظك من بين يديك و من خلفك و في كل حالاتك و أبشر فاني أرجو أن يدفع الله عنك و أسأل الله أن يجعل لك الخيرة فيما عزم لك به من الشخوص في يوم الأحد فأخّر ذلك الي يوم الاثنين ان شاءالله, صحبك الله في سفرك و خلّفك فيأهلك أدّي عنك أمانتك, و سلمت بقدرته.»:
... و از خدا ميخواهم تو را در روبهرو و در پشت سر حفظ كند و در تمام حالات نگهدارد. و تو را بشارت بادّ من آرزو دارم خداوند هر بلائي را از تو دفع و رد كند و از حق تعالي مسئلت دارم كه خير تو را در آنچه كه بر آن در روز يكشنبه نيّت كردي و تا دوشنبه به تأخير افتاد, قرار دهد انشاءالله.
خدا تو را در سفرت همراه باشد و نگهبان خانوادهات باشد و امانتت را از سوي تو بپردازد و به قدرت خويش, تو را سلامت بدارد.
و در نامهاي كه عليبن مهزيار خدمت امام مينويسد و از حضرت ميخواهد براي او دعا كند, حضرت پاسخ ميدهند:
«... و امّا ما سألت من الدّعاء فانّك بعد لست تدري كيف جعلك الله عندي, و ربما سمّيتك باسمك و نسبك مع كثرة عنايتي بك, و محبّتي لك و معرفتي بما انت عليه, فأدام الله لك افضل ما رزقك من ذلك, و رضي عنك به رضائى عنك, و بلغك نيتّك, و أنزلك الفردوس الأعلي برحمته انّه سميع الدّعاء. حفظك الله و تولّاك و دفع عنك السّوء برحمته. و كتبت بخطى.»:
... و اما اينكه درخواست كرده بودي برايت دعا كنم, تو تاكنون نميداني خداوند تو را چگونه در نظرم قرار داده(و چه قرب و منزلتي نزد من داري) و شايد تو را به نامُ نَسَبَت صدا كنم با آن همه عنايت و احترامي كه برايت قائل هستم و محبّتي كه بر تو دارم و شناختي كه از تو دارم, اميدوارم خداوند بهترين اين نعمتها را همواره بر تو ارزاني دارد و از تو راضي باشد كه من از تو راضي هستم, و حاجتت را برآورده سازد و تو را با رحمت خويش در فردوس برين جاي دهد كه همانا خداوند شنونده دعا است. خدا به سلامتت بدارد و با مهرباني خويش, هر شرّ و بلايي را از تو دور سازد. و اين نامه را با خطّ خودم نوشتم.