قصاید
محمد بن محمد اوحد الدین انوری
نسخه متنی -صفحه : 463/ 106
نمايش فراداده
در مدح عمادالدين فيروز شاه امير خراسان
-
خدايگانا سال نوت همايون باد
به گرد طالع سعدت كه كعبه ى فلكست
چنانكه راى تو بر امن و عدل مفتونست
جهان عمارت و تسكين به راى و عدل تو يافت
چو بارگاه ترا پر شود ورق ز حروف
نهال بختى كز باغ دولتت نبرند
اساس ملكى كز بهر خدمتت ننهند
اگر نه لاف سخا از دلت زند دريا
ور از مراد تويى باز پس نهد گردون
ز نام تو دهن سكه گر ببندد چرخ
ز ذكر تو ورق خطبه گر بشويد دهر
به روز معركه س المزاج نصرت را
قدر چو دفتر توجيه رزقها شكند
چو ابر چتر تو سيل ظفر برانگيزد
بر آنكه نيست ز فوج تو موج حاده را
اگر قضا رخ گردون ز فتنه زرد كند
وگر قدر شب فكرت به روز دير برد
هميشه تا به جهان در كمى و افزونيست
ز كردگار به هر طاعتى كه قصد كنى ز روزگار به هر نعمتى كه روى نهى
ز روزگار به هر نعمتى كه روى نهى
-
هميشه روز تو چون روز عيد ميمون باد
هزار دور طواف سعود گردون باد
زمانه بر تو و بر دولت تو مفتون باد
هميشه هم به تو معمور باد و مسكون باد
در آن ورق الف قد خسروان نون باد
چو شاخ خشك ز امكان نشو بيرون باد
ز نعل اسب حواد خراب و هامون باد
به جاى در و گهر در دل صدف خون باد
به اضطرار و گردون باركش دون باد
وجوه ساز معادن قرين قارون باد
سلام جمعه به تكبير صور مقرون باد
ز خون خصم تو مطبوخ باد و معجون باد
محرران فلك را كف تو قانون باد
ازو كمينه تكابى فرات و جيحون باد
زمان زمان ز كمين قضا شبيخون باد
از آنچه عجز ترا روى بخت گلگون باد
از آن چه باك ترا روز و شب همايون باد
عدوى ملك تو كم باد و ملكت افزون باد
هزار اجرت و آن اجر غير ممنون باد هزار خدمت و هر خدمتى دگرگون باد
هزار خدمت و هر خدمتى دگرگون باد