قصاید

خاقانی شروانی

نسخه متنی -صفحه : 529/ 118
نمايش فراداده

مطلع دوم

  • گوئيى كز عشق او يك شهر جان افشانده اند بر اميدى كز شكر سازد لبش تسكين جان آسمان پل بر سر آن خاكيان خواهد شكست كم ز مرغ نامه آور نيست نزد بيدلان سوزن عيسى ميانش رشته ى مريم لبش عشق بازان رخش خاقانى آسا عقل و جان عشق بازان رخش خاقانى آسا عقل و جان
  • زر و سر بر عشوه ى آن عشوه دان افشانده اند هم گلاب از ديده و هم ناردان افشانده اند كاب روى اندر ره آن دلستان افشانده اند ياسج تركان غمزه ش كز كمان افشانده اند روميان زين رشك زنار از ميان افشانده اند پيش تخت بوالمظفر اخستان افشانده اند پيش تخت بوالمظفر اخستان افشانده اند