قصاید

خاقانی شروانی

نسخه متنی -صفحه : 529/ 125
نمايش فراداده

مطلع دوم

  • دوش چون خورشيد را مصروع خاور ساختند قرص خور مصروع از آن شد كز حمايل باز ماند گوشه ى جام شكسته سوى خاور شد پديد محتسب گودى به ماه روزه جام مى شكست يا شبانگه فصد كردند اختران تب زده چرخ جادو پيشه چون زرين قواه كرد گم در زيان چرخ را گودئى كه سهو افتاده بود ماه نو چون حلقه ى ابريشم و شب موى چنگ مهر چون در خوشه يك مه ساخت خرمن روشنان نيمه ى قنديل عيسى بود يا محراب روح دوش چون من ماه نو ديدم به روى تخت شاه دوش چون من ماه نو ديدم به روى تخت شاه
  • ماه نورا چون حمايل چفته پيكر ساختند كن حمايل هم براى قرصه ى خور ساختند يك جهان نظاره كن كن جام از چه گوهر ساختند كن شكسته جام را رسواى خاور ساختند كسمان طشت و شفق خون، ماه نشتر ساختند دامن كحليش را چينى مقور ساختند كن زه سيمين بر آن دامن نه در خور ساختند موى و ابريشم بهمچون عود و شكر ساختند ماه را صاع زر شاه مظفر ساختند تا مال طوق اسب شاه صفدر ساختند از رياض خاطرم اين قطعه نوبر ساختند از رياض خاطرم اين قطعه نوبر ساختند