قصاید

خاقانی شروانی

نسخه متنی -صفحه : 529/ 195
نمايش فراداده

در ستايش ملك الوزرا زين الدين دستور عراق

  • صبح ز مشرق چو كرد بيرق روز آشكار بود چو گوگرد سرخ كز بر چرخ كبود خسرو چين از افق آينه ى چين نمود در سپر ماه راند تيغ زراندوده مهر شد قلم از دست اين، رمح به دست سماك ظل صنوبر مال گشت به مغرب نگون داد غراب زمين روى به سوى غروب سوخت شب مشك رنگ ز آتش خورشيد و برد برقع زرين صبح چرخ برانداخت و كرد تيغ زر آسمان خاك سيه پوش را آصف حاتم سخا، احنف سحبان بيان آصف حاتم سخا، احنف سحبان بيان
  • خنده زد اندر هوا بيرق او برق وار داد مس خاك را گونه ى زر عيار زآينه ى چرخ رفت زنگ شه زنگ بار بر كتف كوه دوخت دست سپيده غيار شد ارم از دست آن، باغ و لب جويبار مهر ز مشرق نمود مهره ى زر آشكار تا نكند ناگهان باز سپهرش شكار نكهت باد سحر قيمت عود قمار پيش عروس سپهر زر كواكب نار كرد منور چو راي، راى زن شهريار يحيى خالد عطا، جعفر هارون شعار يحيى خالد عطا، جعفر هارون شعار