اى روزه دار، اگر تو يك ريزه راز دارىبا ساز و برگ بودى سالي، سزد كزين پسآخر چه سود كشتن تن را به زور؟ چون توآنست سر روزه كز هر بدى ببندىدر آسمان معني، چون مهر، برفروزىاز آستان صورت، تا پيشگاه معنىدل را چو چار گوشه بر باغ و خانه كردىخود كى درست خيزى از زير سكه ى دل؟نفسى كه مي تواند با عرشيان نشستنكوتاه عمر باشد، آن را كه نيست نامىبي منتى برآور كار نيازمندانچون اوحدى نگردى بي صدق يار هرگزچون اوحدى نگردى بي صدق يار هرگز
دست و زبان خود را از خلق بازدارىيك ماه خويشتن را بي برگ و ساز دارىشامش رضا بجويي، صبحش نياز دارىگوشى كه برگشودي، چشمى كه باز دارىگر دست برد صورت يك ماه باز دارىبيش از هزار منزل شيب و فراز دارىچون در حضور بندي؟ كى در نماز داري؟كز بهر يك قراضه دندان چو گاز دارىحيف آيدم كه او را در بند آز دارىگر نام نيك ورزي، عمر دراز دارىگر زانكه هيچ كارى با بي نياز دارىزيرا كه يار بودن صدقست و رازدارىزيرا كه يار بودن صدقست و رازدارى