ترجیع بند

اوحدی مراغه ای اصفهانی

نسخه متنی -صفحه : 3/ 2
نمايش فراداده

له ايضا

  • تا به كنون پرده نشين بود يار خود به طلب ديدم و راهى نبود يار من از پرده همى كرد زور چون كه دل پرده نشين چندگاه گفت گر از پرده ى خود بگذرى گفتمش اندر پس اين پرده كيست؟ در پس اين پرده شمار يكيست پرده ى من جز منى من نبود طالب و مطلوب و طلب شد يكى در پس آن پرده چو ره يافتم اوحدى اين راه چو بي پرده ديد كانچه دل اندر طلبش مي شتافت عشق خروشي، كه عيان ديده ام دل چو ز ناگه به وصالش رسيد گاه رخش را ز درون جهان آنچه مرا طاقت و اندازه بود رخ ننمودست به من ذره اى با تو چه گويم؟ كه چنين و چنان تا كه شد از ديده روان نقش او راست نيايد سخنش در مكان راست نيايد سخنش در مكان
  • هيچ در آن پرده نمي داد بار راه طلب داشتم از پرده دار دل ز پى پرده همى گشت زار بر درش آويخته شد پرده وار زود در آن پرده دهندت گذار گفت تويي، پرده ز خود برمدار گرچه شد اين پرده برون از شمار از منى من چو بر آمد دمار پرده ى آن اين عدد مستعار پرده برانداختم از روى كار با زن و با مرد بگفت آشكار در پس اين پرده نهان بود، يافت سينه به جوشي، كه زيان ديده ام بانگ برآورد كه جان ديده ام گاه ز بيرون جهان ديده ام وصل باندازه ى آن ديده ام كش نه در آن ذره نشان ديده ام كش نه چنين و نه چنان ديده ام خون دل از ديده روان ديده ام چونكه برونش ز مكان ديده ام چونكه برونش ز مكان ديده ام