انتخاب از مثنویات

امیرخسرو دهلوی

نسخه متنی -صفحه : 179/ 118
نمايش فراداده

صفت داغهاى جدائي، كه دود از نهاد آن دو آتش زده فراق براورده

  • مبادا آسمان را خانه معمور گشايد عقدهاى مهربانى دو همدم را كز آن مهرى كه دارند چنان دور افگند كاز بعد يك چند كه چون دوران چرخ از بي وفائى شه آمد باز از آنجا با دل تنگ از آن پس يك زمان بي غم نبودى نهانى گفته بودش محرم راز به شادى با عروس خويش بنشست مه گوشه نشين زان داغ جان كاه غم دورى نه بس بودش جگر خوار توان در چشم خود صد خار ديدن حكايتهاى عشق اندود كردى كه گر غم پرس من مي پرسيدم كم هنوز، از شاخ سبزم، برنرسته است ز بي خوابى همه شب چشم من باز ترا بادا حرام آن شكر و مى مرا بادا حلال اندوه خوردن مرا بادا حلال اندوه خوردن
  • كه ياران را ز يكديگر كند دور برد پيوند صحبت هاى جانى دمى از هم جدا بودن نيارند به نام و نامه اى گردند خرسند فگند آن هر دو عاشق را جدائى به سنگين حجره شد چون لعل در سنگ زدى دمهاى سرد و دم نبودى كه زان ديگران شد يار دمساز عروسان دگر بگزاشت از دست همى بود از درون، كاهنده چون ماه بران غم گشت غمهاى دگر يار كه نتوان يار با اغيار ديدن شكايتهاى خود آلود كردى چه كم دارم ز خوبي، تا خورم غم؟ هنوز، اين سبزه را شبنم نشسته است تو با هم خوابه ى خود خفته در ناز كه مي نوشى ز لبهايش پياپى ز غيرت لقمه چون كوه خوردن ز غيرت لقمه چون كوه خوردن