انتخاب از مثنویات

امیرخسرو دهلوی

نسخه متنی -صفحه : 179/ 4
نمايش فراداده

اينك شاعر بيان مى كند كه چسان قران السعدين را به نظم آورد:

  • از درشه با همه شرمندگى خم شده از بارگهر گردنم گوشه گرفتم ورق دل به دست روى نهان كردم از ابناى جنس آب معانى ز دلم زاد زود چون به توكل شدم انديشه سنج همت مردانه ببستم به كار با زنيامد قلمم تا سه ماه تا ز دل كم هنر و طبع سست ساخته گشت از روش خامه اى در رمضان شد به سعادت تمام آنچه به تاريخ زهجرت گذشت سال من امروز اگر بررسى زين نمط آراسته بكرى چو ماه كس چه شنايد كه چه خون خورده ام ساخته ام اين همه لعل و گهر تانهم از فكرت پنهانيش تانهم از فكرت پنهانيش
  • آمدم اندر وطن بندگى فرض شده خدمت شه كردنم عقل سراسيمه و انديشه مست نى غلطم بلكه خود از جن و انس آتش طبعم به قلم داد و دود سينه ى خاكيم برون داد گنج ريختم از خامه در شاهوار روز و شب از نقش سپيد و سياه راست شد اين چند خط نادرست از پس شش ماه چنين نامه اى يافت قران نامه ى سعدين نام بود سنه ششصد و هشتاد و هشت راست بگويم همه شش بود و سى باد قبول دل داناى شاه كاين گهر از حقه برآورده ام از خوى پيشانى و خون جگر گه به جگر، گاه به پيشانيش گه به جگر، گاه به پيشانيش