مقطعات

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

نسخه متنی -صفحه : 439/ 42
نمايش فراداده

در مدح مجدالدين ابوطالب نعمه

  • آنكه بر سلطان گردون نور رايش غالبست آسمان همت خداوندى كه همچون آسمان آنكه او تا در سراى آفرينش آمدست بحر در موج شبانروزى دلش را زير دست آز محتاجان چو كلكش در مسير آمد بسوخت دى همى گفتم كه از ديوان راى صائبش آسمان گفتا چه مي گويى كه گويد در جهان به خدايى كه در ولايت غيب كه غمت شه رخم به اسب فراق كه غمت شه رخم به اسب فراق
  • پادشاه آل ياسين مجد دين بوطالبست همتش بر طول و عرض آفرينش غالبست تنگ عيشى از سراى آفرينش غايبست ابر در باران نوروزى كفش را نايبست آز گويى ديو و كلك او شهاب اقبست آفتاب و ماه را هر روزى نورى راتبست پرتو نور نبوت را كه رايى صايبست عالم السر و الخفياتست آن چنان زد كه بيم شهماتست آن چنان زد كه بيم شهماتست