قصاید و قطعات

ابو النجم احمد بن قوص منوچهری دامغانی

نسخه متنی -صفحه : 105/ 1
نمايش فراداده

در صفت بهار و مدح ابوالحسن
همي ريزد ميان باغ، للها به زنبرها
چو از زلف شب بازشد تابها
غرابا مزن بيشتر زين نعيقا
اى با عدوى ما گذرنده ز كوى ما
دوستان! وقت عصيرست و كباب
در خمار مى دوشينم اى نيك حبيب
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
در مدح سلطان مسعود غزنوى
الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست
چرخست وليكن نه درو طالع نحسست
سپيده دم كه وقت كار عامست
در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزير سلطان مسعود
مى بر كف من نه كه طرب را سبب اينست
اين قصر خجسته كه بنا كرده اى امسال
در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن
در مدح ابوحرب بختيار
به فال نيك و به روز مبارك شنبد
جز به چشم عظمت هر كه درو در نگرد
در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسينى
در مدح خواجه احمد وزير سلطان مسعود غزنوى
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در وصف نوروز و مدح خواجه احمدبن عبدالصمد وزير
آمد اى سيد احرار! شب جشن سده
در وصف بهار و مدح خواجه طاهر
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در وصف بهار و مدح خواجه علي بن محمد
با رخت اى دلبر عيار يار
به دهقان كديور گفت انگور
در تهنيت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم كثير
در وصف بهار و مدح شهريار
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در مدح خواجه احمد عبدالصمد وزير سلطان مسعود
در مدح خواجه ابوالعباس
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در مدح سلطان مسعود غزنوى
در مدح اسپهبد
نوبهار از خويد و گل آراست گيتى رنگ رنگ