نظر اعتبار بر صورت عالم گشودن و راه سخن به گام عرفان طى نمودن در سر اين معنى كه درون از پرده ى موجودات واجب الوجودى هست و برون از حلقه ى كاينات معبودى كه حركت هر جاندارى از قدرت اوست و كثرت تغيير عالم شاهد بر وحدت او
ايا مدهوش جام خواب غفلتازين خواب پريشان سر برآوردر اين عالى مقام پر غرايبتماشا كن كه اين نقش عجب چيستكه مي گرداند اين چرخ مرصعكه شب افروز چندين شب چراغ استچه پرتو نور شمع صبحگاه استچه جذب است اين كزين درياى اخضرچه لنگر كوه را دارد زمين گيرز يك جنسند انگشت و زبانتزبان چون در دهان جنبش كند سازچرا انگشت جنبانى چو در مشتترا راه دهان و گوش و بينىچرا بينى چو گيرى نشنوى بوىچرا چون گوش گيرى نشنوى هيچبرون از عقل تا اينجا كسى هستدرين پرده كه هر جانب هزارانبيا وحشى لب از گفتار دربندهمان بهتر كه لب بندى ز گفتارهمان بهتر كه لب بندى ز گفتار
فكنده رخت در گرداب غفلتسرى در جمع بيداران در آورببين بيدارى چشم كواكبز حيرت چشم انجم مانده بر كيستكه برمي آرد اين دلو ملمعكه ريحان كار اين ديرينه باغ استچه قوت سير بخش پاى ماه استبه ساحل مي دواند كشتى خورفلك را هست اين سير از چه تأيربه جنبش هر دو از فرمانبرانتچه حال است اين كز او مي خيزد آوازنيايد چون زبان در حرف انگشتيكى گردد بهم چون نيك بينىچرا نبود چو لب گوشت سخن گوىحكايت گوش كن يك دم در اين پيچكه او در پرده زينسان نقشها بستفتاده همچو نقش پرده حيوانسخن در پرده خواهى گفت تا چندنشينى گوشه اى چون نقش ديوارنشينى گوشه اى چون نقش ديوار