و نبايد اين سنت الهي را در كارگاه انسان سازي و مكتب توحيد فراموش كرد كه خدا هرگاه بخواهد بنده اي را به مقام قرب كشاند، همه درها را به روي او ببندد و رشته اغيار را تار و پود بگسلد و پيوندهاي سست عنكبوتي و علل ظاهري را بنياد بر باد دهد تا بنده خود بدون واسطه و در ميان درد و رنج دربارگاهش تشرف حضور يابد و پس از لابه و صبر، او را به صدر نشانند و اثر مهر و لطف بي دريغ حضرت دوست را در سويداي قلب خويش احساس كند و حجاب ها برچيده شود و اينهمه درد مي خواهد تا حواله درمان برسد و طبيب عشق بر بالين بيمارش آيد. اين درد درد عشق است كه داروي همه دردهاست و اينجاست كه بي دردي گناه است.
و خاطره اسماعيل و هاجر اين حقيقت را به تصوير مي كشد و نبايد به سادگي از كنار آيات حق و شعائرالله گذشت.