دانشکده ادبيات و علوم انساني تبريز ـ شمار?95-96، پائيز و زمستان 1349
عبدالامير سليم
جشن نوروز كه مصادف با نخستين روز فروردين ماه و آغاز سال ما ايرانيان است در دين اسلام( مذهب شيعه ) نيز محترم شمرده شده و احاديث متعددي در فضيلت آن از پيشوايان مذهب بما رسيده است. در اين گفتار خلاصهيي از آنچه راجع به نوروز در معارف شيعه آمدهاست نقل ميشود گرچه اين قبيل احاديث اختصاص به منابع شيعي ندارد و در آثار عامه نيز اشاراتي بدان رفته است. مثلاً در ربيع الابرار زمخشري آمده است: نعمان پسر مرزبان، نياي ابوحنيفه، در روز نوروز پالودهاي به حضرت علي ع هديه كرد. حضرت فرمود: اين چيست؟ گفت: امروز نوروز است. پس علي ع فرمود نيرزونا كل يوم. اين مطلب را صاحب قاموس و ابن خلكان و ديگران نيز نقل كردهاند.
اين جشن در دربار خليفههاي عباسي و امراي علوي طبرستان و حتي پادشاهان متعصب ترك نژاد مانند محمود غزنوي نيز باشكوه برگزار ميشد. مطالعه ديوانهاي شعراي آن زمان، خاصه ديوان سيد رضي، بهترين نمايشگر وضع نوروز در آن زمان است. چون بحث و بررسي در اين زمينه ها خارج از موضوع اصلي است از بسط و تفصيل خودداري شد.
اخباري كه در اين گفتار به آنها اشارت ميرود همه از كتاب بحارالانوار تأليف محمد باقر مجلسي، چاپ معروف به كمپاني، نقل شدهاست جز در مواردي كه نام كتاب با ذكر صفحه و تاريخ و محل چاپ مشخص شده باشد.
درباره تعيين «ميقات سحره» در دربار فرعون در بحارالانوار ج 14 ص 257 چنين آورده است: ابن عباس گويد: آنروز، عاشورا و مصادف با روز شنبه و نخستين روز سال بود و آن روز نوروز است كه روز عيد و جشن آنان بود و مردم از اكناف و اطراف در آن روز گرد هم مي آمدند. و در ج 9 ص 211 همان كتاب آورده است: در خبر است كه در آن روز (روز عيد غدير) پنج عيد: جمعه و غدير و عيد يهوديان و نصاري و مغان با يكديگر توافق كردند و در گذشته چنين اتفاقي، تا آنجا كه مسموع است، رخ نداده بود.
مجلسي حديثي در ج 11 ص 264 و شبيه به آن را بنقل از مناقب ابن شهر اشوب در جلد 14 ص 208 كتاب بحارالانوار نقل كرده است بدين مضمون: حكايت شده است كه منصور (عباسي) به موسيبن جعفر ع پيشنهاد كرد كه روز نوروز براي عرض تبريك جلوس كند و هدايايي كه بحضور مي آورند بپذيرد. پس امام فرمود: من اخبار جدم رسول خدا را بررسي كردم و خبري راجع به اين عيد در آن نيافتم و اينكه اين عيد سنت پارسيان است و اسلام آنرا محو كرده است و بخدا پناه ميبريم كه آنچه را كه اسلام محو و نابود كرده است زنده كنيم. منصور گفت ما اينكار را براي سياست سپاه انجام ميدهيم، تو را بخداي بزرگ سوگند ميدهم كه جلوس كني پس امام در آن مجلس نشست و پادشاهان و فرماندهان و سپاهيان بحضور او، تبريك گويان، رسيدند و هديهها و تحفهها تقديم كردند.
خادم منصور پشت سر امام ايستاده بود و هدايا را برميشمرد. در پايان پيرمردي بر او درآمد و گفت اي پسر دختر پيغمبر من مردي فقيرم و چيزي ندارم تا آنرا بحضورت تقديم كنم. تحفه من سه بيت شعر است كه جدم درباره جدت حسين بن علي سروده است:
َالّا تغضغضت السهام و عاقها عن جسمك الاجلال و الاكبار
فرمود: بنشين خداوند ترا بركت دهد. پس سر بسوي خادم برداشت و گفت برو پيش اميرالمؤمنين و او را از اين حال آگاه ساز و بپرس با اين مال چه بايد كرد. خادم رفت و چون برگشت چنين پيام آورد كه تمامي اين هدايا به شما بخشيده ميشود و هر چه خواهي با آن بكن پس امام به شيخ گفت همه اينها را بردار و ببر چون بتو بخشيدهام.
علماي شيعه يا اين حكايت را نقل نكردهاند و يا آنرا بپايهاي ندانستهاند كه بتواند با روايت معلي معارضه كند. به علاوه مفهوم آنطوري است كه ميتوان آنرا حمل بر تقيه نيز كرد. ولي خبر معلي سندش معتبرتر و در ميان اصحاب حديث مشهورتر است.
حديث معلي بن خنيس يا حديث نوروز: اين حديث به چند نوع روايت شده است كه مشهورترين و مفصلترين آنها در ج 14 ص 206 بحار چنين آمده است: در كتاب معتبري ديدم، فضلاللهبن عليبن عبيداللهبن محمدبن عبدالله بن محمدبن محمدبنعبيداللهبن حسينبن عليبن محمدبن حسنبن جعفربن حسنبن حسنبن علي بن ابي طالب- خداوند در دو جهان با او به نيكي رفتار كناد- از ابوعبدالله جعفربن محمد بن احمد بن عباس دوريستي، از ابو محمد جعفربن احمدبن علي مونسي قمي از عليبنبلال، از احمدبن محمدبن يوسف، از حبيبالخير، از محمدبن حسين صايغ، از پدرش از معليبن خنيس روايت كرده است كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفربن محمد صادق در آمدم پس گفت آيا اين روز را ميشناسي؟ گفتم فداي تو گردم اين روزي است كه ايرانيان آن را بزرگ ميدارند و به يكديگر هديه و ارمغان ميدهند. پس ابوعبدالله صادق ع گفت: سوگند به خانه كهني كه در مكه است.