مسجدى را كه به نام «مسجد مباهله» نشان مى دهند، نماينده رويدادى تاريخى و بزرگ است.
«مباهله» در لغت «بريكديگر نفرين و لعنت كردن» است. در سال دهم هجرت گروهى از ترسايان نجران (ناحيه اى است در يمن در جنوب عربستان) نزد رسول(صلى الله عليه وآله)آمدند و در بارهعيسى(عليه السلام) با او گفتگو كردند. رسول(صلى الله عليه وآله)فرمود عيسى بنده خدا و كلمه او بود كه آن را بر مريم القا فرمود. گفتند چگونه ممكن است انسانى بى پدر به دنيا آيد؟ قرآن در اين باره نازل شد كه مثل عيسى، مثل آدم است.
چون گفتگو دراز گرديد رسول(صلى الله عليه وآله)به حكم خدا فرمود: ما و شما پسران، زنانمان و خودمان به مباهلت شويم تا لعنت خدا بر دروغ گويان باشد. در آن روز كه بيست و چهارم و به قولى بيست و يكم ذوالحجه بود رسول خدا با على مرتضى و زهرا و حسن و حسين(عليهم السلام)بيرون شدند. ترسايان چون هما و جلال آن بزرگواران را ديدند، ترسيدند و از مباهله چشم پوشيدند و با رسول(صلى الله عليه وآله)مصالحت كردند و جزيه پذيرفتند.
قبرستان معروف و قديمترين و شناخته ترين قبرستان در اسلام كه هنوز حدود آن بر جاى و نام آن بقيع غرقد است. طول آن يكصد و پنجاه متر و عرض آن يكصد متر است.(100) بقيع درختان انبوه و غرقد درخت عوسج (سياه توسكا) است.
اين قبرستان در ناحيه شرقى مدينه قرار دارد و محدود است از سوى شمال به شارع ملك عبدالعزيز و از شرق به شارع ملك فيصل و از جنوب به شارع امام على و از غرب به شارع ابوذر.
مزار امام حسن مجتبى، امام على بن الحسين، امام محمدباقر و امام جعفرالصادق(عليهم السلام) و نيز دختر پيغمبر، فاطمه زهرا(بقولى) در اين قبرستان است. همچنين قبر ابراهيم فرزند پيغمبر و رقيه و ام كلثوم و زنان حضرت. گذشته از اين بزرگان،هزارها تن از صحابه كبار و تابعين و صلحا و اخيار و زاهدان و عابدان در اين قبرستان به خاك رفته اند.
متأسفانه در اثر بى توجهى، اين گورستان كه مزار چهارتن از امامان بزرگ شيعه و هزاران تن از صحابه رسول خدا و تابعان آن حضرت در آن قرار دارد، به صورتى زننده وا گذاشته شده. نگارنده سال گذشته نامه اى به وزير حج و اوقاف عربستان سعودى نوشت و ضمن تقدير از خدمات او در بازسازى چندين مسجد متذكر شد كه در سرزمين مكه و مدينه بناهائى بوده كه گذشته از جهت قداست آن در ديده پيروان مذهب هاى اسلامى از نظر تاريخى نيز داراى اهميت است و هم اكنون يكى پس از ديگرى از ميان مى رود. متأسفانه نمى دانم پست نامه را به او رساند يا نه، و اگر رساند بدان توجهى كرد يا نه.
درّه و كوهى كه بدين نام شهرت دارد، در يكفرسنگى شمال مدينه است كه اكنون به خاطرگسترش شهر، قسمت فراوانى از اين فاصله را ساختمان ها پركرده است.
اُحُد از جايگاههاى تاريخى است كه براى مسلمانان حزن انگيز است. در اين جا بود كه دومين جنگ ميان مسلمانان و مشركان مكه در سال سوم هجرت رسول(صلى الله عليه وآله)در گرفت. هنگامى كه به رسول خدا خبر دادند ابوسفيان با سپاهيانش به مدينه روى نهاده اند، حضرتش شوراى جنگى تشكيل داد تا معلوم شود شهر بايد صورت دفاع به خود بگيرد، يا سپاهيان برون روند و آماده كارزار گردند؟
نظر سالخوردگان اين بود كه شهر حالت دفاعىداشته باشد ولى جوانان كه گرمى بيشترى داشتند، گفتندبه بيرون شهر مى رويم و بر دشمنان حمله مى بريم. چوناينان در اكثريت بودند رسول خد(صلى الله عليه وآله) رأى آنان رپذيرفت. سلاح پوشيد و آماده رفتن شد، اما جوانانپشيمان شدند كه چرا رأى خود را بر رسول خد(صلى الله عليه وآله)تحميل كردند. پس نزد حضرتش آمدند و گفتند ما از رأى خود بازگشتيم. رسول خدا كه مى دانست قاطعيت در تصميم، شرط رهبرى است و فرمانده نبايد هر لحظه رأى خود را دگرگون كند، فرمود:
«براى پيغمبر سزاوار نيست هنگامى كه لباس رزم پوشيد، آن را از تن در آورد، مگر آنگاه كه جنگ كند.»
سپاهيان مكه خود را به ذُوالحُلَيْفَه رساندند و از آنجا به شمال يثرب رفتند و در كنار اُحُد توقف كردند. شمار سپاهيان اسلام يك هزار تن بود. پيش از شروع جنگ عبدالله بن اُبَىّ كه سردسته منافقان بود، به عنوان اعتراض با سيصد تن از مردم خود برگشت و گفت محمد از بچه ها پيروى كرد و رأى مرا ناديده گرفت. مشهور است كه آيه 167 سوره آل عمران درباره او نازل شد.
بارى با جدا شدن عبدالله و پيروان او از پيغمبر، تنها هفتصد تن باقى ماندند. رسول خد(صلى الله عليه وآله) عبدالله پسر جبير سردسته تيراندازان را فرمود مواظب باش، دشمن از پشت سر به ما حمله نكند. جنگ به سود يا به زيان ما باشد، تو نبايد جاى خود را ترك كنى.
با نخستين حمله مسلمانان، سپاه مكه عقب نشست و سربازان اسلام به گردآورى غنيمت پرداختند. دسته تيرانداز هم براى آنكه از به دست آوردن غنيمت عقب نماند موضع خود را رها كرد و هر چند عبدالله كوشيد مانع آنان شود نپذيرفتند. همين كه آنان مدخل دره را رها كردند سوار نظام دشمن به سركردگى خالد پسر وليد ناگهان بر سپاه اسلام حمله برد. مسلمانان شكست خوردند و حمزه عموى رسول خد(صلى الله عليه وآله)و نزديك به هفتاد تن از مسلمانان شهيد گرديدند. مزار حمزه سيدالشهدا و ديگر شهيدان در دامنه كوه قرار دارد. ولى با وسعت خانه سازى اطراف به نظر مى رسد كه اين جايگاه مقدس و تاريخى به سرنوشت ديگر جاى ها كه از ميان رفته است دچار شود.
«همانا خدا شما را در بدر يارى كرد در حالى كه ناتوان بوديد.»(101)
يكى از جاى هايى كه در تاريخ اسلام اهميتى خاص دارد بدر است. در اين سرزمين پايه فتح هاى اسلام نهاده شد.
بدر در سابق سر راه مدينه به مكه بود، ليكن امروز، از راه عمومى به كنار است.
نبرد بدر در سال دوم از هجرت رسول خد(صلى الله عليه وآله) رخ داد. خبر به مدينه رسيد كه ابوسفيان با كاروانى بزرگ و مال بسيار از شام به مكه باز مى گردد. پيغمبر سپاهى فراهم آورد كه شمار آن را سيصد و سيزده تن نوشته اند. يك چهارم آن از مهاجران و سه چهارم از انصار بودند. اينان بر سر چاه هاى بدر در كمين نشستند. ابوسفيان خبر يافت و راه خود را تغيير داد، در ضمن از مكه يارى خواست. چون خبر به مكه رسيد ابوجهل در خشم شد و گروهى كه شمار آنان را نهصد تن نوشته اند فراهم آورد وگفت بايد درس فراموش ناشدنى به مردم مدينه بدهم.
مسلمانان چنان كه نوشتيم بر سر چاه ها بودند و سپاه مكه چون در پى آب آمدند با مسلمانان درگير شدند. در اين جنگ هفتاد تن كه بيشتر از مهتران مكه بودند كشته شدند. در جنگ بدر على(عليه السلام) پشت سپاه پيغمبر بود و چند تن از دلاوران مكه به دست حضرتش كشته شدند.