دربارة خاتميت نقل شده است كه شمارة آنها متجاوز از سي روايت است.[9] در نهجالبلاغه نيز مسئله خاتميت به صورت مؤكد و مكرر بيان شده است. حضرت علي ـ عليه السلام ـ در اولين خطبه چنين فرموده است: «بعث الله محمداً ـ صلّي الله عليه و آله ـ لِانْجَازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمَامِ نَبُوَّتِهِ.» خداوند حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را براي عملي ساختن وعدة خويش و به اتمام رساندن نبوت خويش برگزيد. و در خطبة 83 نيز فرموده است: «اَيُّهَا النَّاسُ، خُذُوَها مِنْ خَاتِمَ الْنَّبيينَ فِي انَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّتٍ...» اي مردم! اين مطلب را از آخرين پيامبران دريافت كنيد كه كساني از ما ميميرند ولي در حقيقت نمردهاند... در احاديث نقل شده از ديگر ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نيز بر اين كه شريعت اسلام، آخرين شريعت الهي است، تصريح شده است. از جمله اين حديث شريف از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه فرمود: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اِلي يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ حَرامُهُ حَرامٌ اَبَداً اِلي يَوْمِ الْقِيَامَةِ، لَايَكُونُ غَيْرُهُ وَ لا يَجِيءُ غَيْرُهُ».[10] حلال محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا روز قيامت حلال، و حرام او تا روز قيامت و همواره حرام است، چيزي مغاير با آن نخواهد بود، و نخواهد آمد. روايات منقول از ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ در اينباره، درحد تواتر است، كه ما به دليل رعايت اختصار و نيز قطعي بودن اين مسئله در ميان مسلمانان، به نمونههاي ياد شده بسنده ميكنيم.[11] كمال دين خاتميت شريعت با كمال آن ملازمه دارد، زيرا اگر شريعت كاملتر امكانپذير باشد، پايان بخشيدن به شريعت، با فرض وجود قابليت آن در افراد بشر با جود و حكمت الهي سازگاري ندارد. از سوي ديگر هرگاه شريعت به كاملترين مرتبة ممكن رسيد، شريعت ديگري برتر از آن معقول نيست، و در اين صورت دين و شريعت به پايان خود ميرسد. كمال شريعت، عبارت است از اين كه معارف و احكام شريعت در همة حوزههاي هدايت كه قلمرو نقشآفريني و كاركرد دين است، عاليترين معارف و احكام ممكن باشد. بديهي است كمال معارف و احكام ديني در قلمروهاي مختلف، متفاوت است. مثلاً كمال دين در مسايل متافيزيك و آن چه مربوط به مبدأ و معاد است و تحول و تغيير در آن راه ندارد، در اين است كه مسايل به صورت مشخص بيان شود. از باب مثال، توحيد و صفات الهي كاملاً تبيين گردد، يا مسايل مربوط به معاد به طور مشخص بيان گردد؛ ولي كمال شريعت در مسايل مربوط به زندگي دنيوي انسان كه در معرض تحول و تغيير قرار دارد، به اين است كه اصول كلي و قوانين اساسي مربوط به آن كه تأمين كنندة هدايت انسان است بيان شود، اما آن چه در معرض تحول و تغيير قرار دارد، به عهدة علم و تجربه و خرد بشر واگذار گردد. اينك برخي از معارف و قوانين اسلامي را مورد تحليل و بررسي قرار ميدهيم، تا كمال اسلام روشنتر گردد. توحيد اسلامي يكي از محورهاي دعوت پيامبران، توحيد بوده است. توحيدي كه قرآن كريم تفسير كرده است در عين سادگي بيان، عاليترين تفسير است. توحيد قرآني همة مراتب توحيد (ذاتي، صفاتي و افعالي) را در برگرفته و سرچشمة آن را بسيط بودن ذات خداوند و نامتناهي بودن كمالات الهي ميداند. يعني يگانگي خداوند، از قبيل يگانگي عددي چه در عالم خارج و چه در عالم ذهن نيست، بلكه به اين صورت است كه خداوند صرف وجود است و هيچگونه محدوديت ماهوي و فقر ذاتي در او راه ندارد. گواه اين مدعا آن است كه قرآن كريم پس از مطرح كردن يگانگي خداوند، صفت «قهاريت» را ذكر ميكند. و اين بيانگر آن است كه خداوند هيچ گونه محدوديتي ندارد، و مقهور هيچ «حد» و «فقر» وجودي نيست.[12] (وحدت عددي ويژگي فراگير اشياء ميباشد و در همه آنها به جز ذات خداوندي مطرح است، و آن عبارت است از اين كه: هر شييء با داشتن خصوصياتي و با نداشتن خصوصياتي ديگر از ساير مخلوقات متمايز ميشود. به اين وحدت، وحدت عددي ميگويند.) دليل بر اين كه خداوند صرف وجود است و هيچگونه محدوديتي ندارد، و وحدت عددي در مورد او قابل تصور نيست، آن است كه خداوند، هستي محض و كمال محض است، و در اين صورت فرض دوگانگي، از قبيل فرض متناقضين است؛ زيرا فرض دوگانگي مستلزم محدوديت هر يك از دو موجود و مركب بودن آن دو از جنبة وجودي و جنبة عدمي است. جنبة وجودي همان وجود آنها و جنبة عدمي وجه تمايز آنها است، يعني صفاتي كه در يكي موجود است و در ديگري موجود نيست. و در غير اين صورت، دوگانگي و كثرت محقق نخواهد شد، و به قول فلاسفه «صِرْفُ الشَّيْءِ لا يَنَثَنَّي وَ لَا يَتَكَرَّرُ». و بديهي است كه فرض بسيط بودن ذات خدا، با مركب بودن ذات او متناقض و ناسازگار است. بنابراين، دربارة توحيد، ديدگاهي كاملتر از آنچه قرآن كريم بيان كرده است، قابل فرض و تعقل نيست. شايان ذكر است كه در حديثي كه از امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ نقل شده بر اين مطلب تأكيد شده است كه توحيد قرآني بسيار بلند و ژرف است. در آن حديث آمده است: «چون خداوند ميدانست كه در آخرالزمان انسانهاي ژرفنگري خواهند آمد، سورة توحيد و آيات نخست سورة حديد را نازل كرد؛ اگر كسي بخواهد از اين مرتبه از معرفت دربارة خداوند فراتر رود، هلاك خواهد شد».[13] معاد قرآني آموزش قرآن در مسئله معاد نيز ـ مانند مسئلة توحيد ـ كاملترين نوع آموزش است؛ زيرا گذشته از اين كه بر ضرورت و وقوع آن براهين متعدد اقامه كرده و به شبهات مختلف پاسخ داده است، چگونگي معاد جسماني و روحاني را مطرح نموده و وضعيت كيفر و پاداش اخروي را به صورتهاي گوناگون تبيين كرده است. بيان اين مسئله توسط قرآن چنان منسجم، كامل و معقول است كه جايي براي اراية نظريهاي كاملتر از آن وجود ندارد. به طوري كه هر رأي و نظري غير از ديدگاه قرآني، يا به انكار اصل معاد ميانجامد و يا تصويري نارسا از آن را ترسيم مينمايد. نظام اخلاقي قرآن آنچه در يك نظام اخلاقي ايدهآل و مطلوب مورد توجه و اهتمام است، اين است كه افراد بشر به صفات پسنديده آراسته و از صفات ناپسند اخلاقي پيراسته گردند. رسيدن به اين مقصود در گرو دو چيز است: يكي عمل، و ديگري انگيزه و هدف. آنچه مربوط به عمل است، انجام كارهاي پسنديده و اجتناب از كارهاي ناپسند، و تمرين و تداوم اين روش است؛ زيرا تمرين عملي و مداومت بر انجام خوبيها و اجتناب از بديها سبب ميشود كه فضيلت و خوبي در روح انسان ريشهدار، پايدار و ملكة او گردد. نيز از آنجا كه انسان براساس انگيزه و هدف تصميم ميگيرد و كارهاي او از هدف و انگيزة او سرچشمه ميگيرد، هدف در اخلاق نقش بنيادي خواهد داشت.