خاتمیت و کمال دین

علی ربانی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 3/ 3
نمايش فراداده


مسلمانان، بر اين عقيده اتفاق و اجماع دارند كه پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آخرين و برترين پيامبر الهي؛ و شريعت اسلام، آخرين و كامل‎ترين شريعت آسماني است. اين عقيده از ضروريات دين اسلام به شمار مي‎رود و هر كس آن را انكار كند، در حقيقت، نبوت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را انكار كرده است. قرآن كريم و احاديث معتبر اسلامي به روشني بر خاتميت دلالت مي‎كنند، و اعتقاد مسلمانان در باب خاتميت از اين دو منبع ديني سرچشمه مي‎گيرد. قرآن و خاتميت آياتي كه بر خاتميت دين به واسطة شريعت اسلام و نبوت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دلالت مي‎كنند، دو دسته‎اند:

1. آياتي كه با مدلول مطابقي و با صراحت بر خاتميت دلالت مي‎كنند.

2. آياتي كه با مدلول التزامي بر خاتميت دلالت دارند. يكي از آياتي كه به روشني بر خاتميت دلالت مي‎كند، اين آية شريفه است كه مي‎فرمايد: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ».[1] محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ پدر هيچ يك از مردان شما نيست، بلكه فرستادة خدا و پايان بخش پيامبران است. قسمت اول آيه مربوط به واقعه‎اي است كه به امر پروردگار و توسط پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رخ داد، و آن اين كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مأموريت يافت تا با همسر زيد كه پسر خواندة او بود، پس از جدا شدن زيد از او، ازدواج كند. انجام اين مأموريت، بسيار بر پيامبر دشوار بود؛ زيرا در فرهنگ جاهلي، پسر خوانده به منزلة پسر واقعي (فرزند نسبي) به شمار مي‎رفت، و ازدواج با همسر او، در حكم ازدواج با همسر فرزند واقعي و ممنوع بود. اما مشيت حكيمانة خداوند بر اين پايه استوار گرديد كه آن سنت غلط برچيده شود. بدين جهت خداوند خطاب به مسلمانان مي‎فرمايد: «محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ پدر هيچ يك از مردان شما نيست.» يعني از مرداني كه از نسل پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيستند، فرزند واقعي او به شمار نمي‎روند. هر چند او پدر فرزندان خود (اعم از پسر و دختر) مي‎باشد. و در اين جهت با ديگران يكسان است. قسمت دوم آيه، مسئلة نبوت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مطرح كرده و او را به عنوان پايان بخش سلسلة پيامبران معرفي مي‎نمايد. در اين قسمت از آيه نخست به مقام رسالت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ اشاره نموده پس از اين از او به عنوان آخرين پيامبر الهي ياد شده است. و اين بدان جهت است كه نسبت ميان نبوت و رسالت، از قبيل نسبت ميان عام و خاص است، به اين معنا كه هر نبي‎اي رسول نيست، ولي هر رسولي نبي مي‎باشد، و در نتيجه رسول خاص، و نبي عام است؛ زيرا مقام نبوت مربوط به دريافت خبرهاي مهم آسماني، و مقام رسالت مربوط به ابلاغ آن خبرها به مردم و كوشش در جهت تحقق يافتن آن‎ها در جامعة بشري است. در هر حال، خواه مصداق نبي و رسول يكسان باشد يا متفاوت، از نظر مفهومي، نبوت اعم از رسالت است. يعني نبوت بدون رسالت قابل فرض است، ولي رسالت بدون نبوت قابل فرض نيست؛ چرا كه شخص نخست بايد به مقام نبوت برسد و حقايق و معارف الهي را از طريق وحي دريافت كند، آن‎گاه به ابلاغ و اجراي آن‎ها مأموريت يابد. بدين جهت قرآن كريم به جاي آن كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را آخرين رسول خدا معرفي كند، او را آخرين پيامبران الهي معرفي كرده است تا هم‎زمان دال بر خاتميت رسالت و نبوت باشد. از آن چه گفته شد، پاسخ شبهه‎اي كه پيروان مسلك بهائيت مطرح كرده و گفته‎اند: «آية ياد شده بر خاتميت نبوت دلالت مي‎كند، ‌نه بر خاتميت رسالت»، روشن مي‎شود؛ چرا كه آن‎ها به خاتميت شريعت معتقد نيستند، و بهايي‎گري را شريعت جديدي مي‎دانند كه توسط پيشوايان اين مسلك از جانب خداوند آورده شده است. پاسخ اين است كه براي آوردن شريعت آسماني جديد، اول بايد به مقام نبوت رسيد آن‎گاه به مقام رسالت، يعني نخست بايد خبر برگزيده شدن به مقام نبوت را از طريق وحي دريافت كرد، ‌آن‎گاه معارف و احكام الهي را از طريق وحي به دست آورد، و در مرتبة بعد از نبوت، به مقام رسالت و ابلاغ شريعت الهي به مردم و تلاش در جهت اجراي آن پرداخت. دسته دوم آياتي است كه جهاني بودن پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بيان مي‎كنند و در ضمن بر خاتميت نبوت آن حضرت نيز دلالت دارند؛ زيرا الفاظي كه در اين آيات به كار رفته است، هم از نظر مكاني عموميت و اطلاق دارد، و هم از نظر زماني. عموميت و اطلاق زماني آن‎ها نيز، علناً بيانگر خاتميت مي‎باشد. اينك نمونه‎هايي از اين آيات را يادآور مي‎شويم: «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ».[2] اين قرآن بر من نازل شده است، تا به واسطة آن شما و هر كس را كه قرآن به او برسد، انذار كنم. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً».[3] و ما تو را نفرستاديم مگر اين كه براي همه مردم بشارت دهنده و بيم دهنده باشي. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ».[4] ما تو را نفرستاديم مگر اين كه ماية رحمت براي جهانيان باشي. «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً».[5] زوال ناپذير و صاحب خيرات و نعمت‎هاي بسيار است خداوندي كه فرقان (قرآن) را بر بندة خود فرو فرستاد تا ماية انذار جهانيان باشد. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ».[6] رمضان ماهي است كه قرآن در آن نازل شده است تا هدايتگر بشر باشد. و آيات ديگر از اين قبيل كه بر جهاني بودن رسالت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و شريعت اسلام، و در نتيجه خاتميت بودن آن دلالت مي‎كنند.[7] خاتميت در احاديث اسلامي احاديث مربوط به خاتميت دين به واسطة شريعت اسلام ـ به ويژه در كتب حديث شيعه ـ بسيار است. معروف‎ترين حديث در اين‎باره، حديث منزلت است كه از نظر سند قطعي، و از نظر دلالت بر خاتميت نيز صراحت دارد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين حديث نسبت علي ـ عليه السلام ـ به خود را از قبيل نسبت هارون به موسي ـ عليهما السلام ـ دانسته است، و در ادامه مي‎فرمايد: «با اين تفاوت كه هارون پيامبر بود، ولي علي ـ عليه السلام ـ پيامبر نيست»؛ زيرا پس از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پيامبري برگزيده نخواهد شد، چنان كه فرمود: «اَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَي اِلّا اَنَّهُ لَا نَبيَّ بَعْدِي».[8] احاديث ديگري نيز از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ