قم شهر روايت و راويان بزرگى است كه تاريخ نظير آنان را كمتر سراغ دارد. روايانى كه حقى بزرگ بر تمامى پيروان اهل بيت(ع) دارند و «كلام نور» و «امر رشد» [1] را براى امت نقل كردند. از جمله ناقلان حديث در قم احمد بنمحمد بن خالد بن عبدالرحمان بنمحمد بن على است كه در قرن سوم مىزيست و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادى(ع) به شمار مىرود.
از او و پدرش (محمد) به عنوان برقى ياد مىشود ولى معمولا مقصود از برقى همان احمد است. اصل وى كوفى، كنيهاش «ابوجعفر» است و محمد بنعلى جد سومش، به وسيله يوسف [2] بنعمر ثقفى در ماجراى قيام زيد (سال 122 ه ق) به شهادت رسيد. پس از شهادت محمد بنعلى(ع) عبدالرحمان با فرزند خردسال خالد به برق رود قم گريخت. [3]
احمد در منطقه برقه چشم به دنيا گشود، اندك اندك بزرگ شد و آن سامان را با عطر حديث معطر ساخت. در باره سال تولد وى در متون رجالى و تاريخى چيزى به چشم نمىخورد، اما با توجه به تاريخ وفاتش مىتوان گفت كه در حدود سال 200 ه.ق پاى به گيتى نهاد.
برقى از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادى(ع) است ولى در منابع موجود، حديثى كه بدون واسطه از اين دو بزرگوار نقل كرده باشد به چشم نمىخورد شيخ كلينى در كتاب شريف كافى حديثى از احمد، بدون واسطه از امام رضا(ع)، نقل كرده، ولى اين حديث در اصطلاح اهل رجال «مرسل» شمرده مىشود; يعنى واسطهاى بوده كه ذكر نشده است، زيرا چنانچه گذشت احمد متولد سال 200 است و شهادت امام رضا(ع) در203 اتفاق افتاد پس به طور طبيعى اين راوى نمىتواند از آن بزرگوار حديثشنيده باشد. شمار استادان او در حديث از صد تن فراتر است. نام برخى از آن بزرگان چنين است:
ابو على واسطى، سعد بنسعد، ابوايوب مدائنى، ابوخزرج انصارى، ابوسليمان حذاء جبلى، پدرش، ابنفضال، ابن محبوب، احمد بنمحمد ابىنصر ، صفوان بنيحيى، عبدالعزيز بنمهتدى و عبدالعظيم حسنى. [4]
جاى بسى تعجب است كه او شاگردان بسيارى ندارد.
ابو على اشعرى، احمد بنادريس، احمد بنعبدالله، احمد بنمحمد بنعبدالله، حسن بنمتيل دقاق، حسين بنسعيد، سعد بنعبدالله، عبدالله بنجعفر حميرى، على بنابراهيم، على بنحسين سعدآبادى، على بنمحمد بندار، على بنمحمد بنعبدالله قمى، على ماجيلويه، محمد بن ابى القاسم، محمد بناحمد بنيحيى، محمد بنحسن صفار، محمد بنعيسى، محمد بنيحيى، معلى بنمحمد [5] جمعى از شاگردان وى شمرده مىشوند.
جوامع روايى از او با عنوانهاى «احمد بنمحمد بنخالد برقى»، «احمد بنابىعبدالله»، احمد بنمحمد ابىعبدالله، برقى و احمد برقى ياد كردهاند.
ولى تذكار اين مطلب شايسته است كه، همان گونه كه آيةالله خويى در معجم ذكر كردهاند، عنوان «احمد بنمحمد بنابى عبدالله» براى اين راوى اشتباه است; زيرا ابوعبدالله كنيه پدرش بود نه جدش. پس در اين موارد احمد بنمحمد ابىعبدالله يا احمد بنابى عبدالله صحيح است. [6]
در كتب روايى شيعه حدود دو هزار حديث از او نقل شده است. در بسيارى از موارد وى را احمد يا احمد بن محمد خواندهاند كه معمولا با راويانى چون احمد بنمحمد بن خالد اشتباه مىشود. محقق آگاه در اين گونه موارد شخص را به وسيله استاد و شاگردانش تشخيص مىدهد.