سؤال 5 : روايات مربوط به امام زمان كدامند و ايا اين روايات قابل اعتمادند .
از مسائلي كه شرايع آسماني بران اتقاف نظر دارند , مسئله مصلح جهاني است كه در آخر الزمان ظهور مي كند . نه تنها جامعه اسلامي بلكه جامعه اي يهود و نصاري نيز منتظر آمدن ابن عدل گستر جهان هستند . در قران كريم چندين ايه وجود دارد كه مؤمنين را بشارت ميدهد مبني بر اينكه خلافت زمين در نهايت به صالحين , مؤمنين و مستضعفين خواهد رسيد .
در اين مورد پيامبر اكرم گفتاري دارند كه محدثّان آنرا نقل كرده اند « لولم ييق من الدّمر الّا يوم لبعت الله رجلاً من اهل بيتي يملاً هاعدلاص كما ملئت ظلماص و جوراً » ( صحيح ابو داوود ) يعني اگر از روزگار بجز يك روز باقي نماند , همانا خداوند مردي از خاندان برمي انگيزد تا جهان را پر از عدل و داد كند . حديث ديگري است كه مي فرمايد , لايزال « الدين فائما حتي نفوم السّاعه اديكون عليكم اثني عشر خليفه كلهّم من قريش » ( صحيح سلم ) معني دين قائم و استوار مي باشد و حتي براي ساعتي بدون استواري نيست . اين استواري بوسيله 12 امام است كه همگي از قريش هستند . و يا حديث ديگري كه از حضرت رسول (ص) است كه مي فرمايد : « المهدي من عثرتي من وله فاطمه » ( صحيح داوود ) مهدي از خاندان من و از اولاد فاطمه است . چنانچه ملاحظه ميشود 3 روايت فوق از كتب صحاح و // سنت نقل گرديده و منحصر به شيعه نيست . همينطور در كتاب الاماره مربوط به مسلم احادين بر جانشيني 12 امام بعد از پيامبر آمده است . بنابراين وجود مبارك حضرت مهدي چون مورد / شيعه و سني مي باشد لذا احاديث مورد اعتماد است .
شيعه پاسخ مي دهد ( حسيني نسب ) . دروس ارائه شده
سئوال 5 : اعتقاد شيعه در مسأله نبوت چيست وچه تفاوتي بين رسالت و ولايت قائل است
شيعه معتقد است كه پيامبر بايد قبل از بعثت و بعد از بعثت معصوم باشد . عصمت دوگونه است . يكي عصمت از معصيت است كه اختياري است و يكي عصمت از اشتباه است كه پيغمبر بوسيلة خدا مي تواند هدايت شود . مثلاً در ابلاغ وحي اشتباه نكند . اهل سنّت معتقدند كه قبل از بعثت لازم نيست پيغمبر معصوم باشد بدين لحاظ گاهي كارهاي خلافي قبل از نبوت حضرت رسول (ص) به ايشان نسبت ميدهند . در مورد بعد از نبوت هم اهل سنت مي گويند پيامبر بعد از بعثت نبايستي گناهان كبيره انجام دهد ولي گناهان كوچك اشكال ندارد . شيعه معتقد است كه چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت پيامبر بايستي معصوم باشد و گناهي چه كوچك و چه بزرگ از او سرنزده باشد زيرا او واسطه بين خدا و مردم است و زماني مي تواند اين عمل را انجام دهد كه مورد احترام و امين مردم باشد و اگر مردم اعتماد نكردند غرض حاصل نميشود . در مورد وظايف نبي بطور كلّي 6 وظيفه براي نبي وجود دارد :
1ـ دريافت وحي 2ـ ابلاغ وحي به امانت و دقت 3ـ پاسخگوئي به سئوالات مردم در زمينة عقائد و احكام 4ـ حل شبهات 5ـ تزكيه مردم ( از دو راه عملي و قولي كه بايستي پيامبر اسوه براي مردم باشد ) 6ـ مديريت كشور در مورد امامت , وظايف اوّل و دوّم براي امام فرق مي كند , چون بافقدان پيامبر ائمه از وحي محروم ميشوند . در اين دو زمينه شيعه معتقد است كه ائمه يا از شخص پيامبر احكام را مي گيرد و يا به امام الهام ميشود گرچه به آنها وحي نمي شود . بقيه وظايف در مورد امام به قوّت خود باقي است يعني بطور كلّي وظايف اوّل و دوّم پيامبر در مورد ائمه به تعليم نبي تبديل ميشود . اهل سنّت فقط وظيفه ششم را مد نظر قرار دادند يعني معتقدند جانشين نبي بايد مديريت كشور اسلامي بكند و با قدرت و قوي باشد و لازم نيست از نظر علمي قوي باشد و يا اينكه داراي عصمت باشد . حتي مي گويند اگر حاكم با قوة قهريه هم بيايد اشكالي ندارد . البته بنظر مي رسد اين , دلايلي باشد براي توجيه خلافت خلفا كه فقط از وظايف نبي , مديريت كشور را دارا بودند .
معالم المدرسين ( جلد 1 ) ـ دروس ارائه شده
سؤال 14 : از ديدگاه شيعه امامت ائمه منوط به بيعت مردم است يا نه بطور كلّي در اين خصوص بيعت مردم از چه جايگاهي برخوردار است پيروان اهل بيت (ع) در امام پس از پيامبر بيگناهي و بركناري از گناه را شرط ميداند و بايد كه او از جانب خداوند منصوب و از جانب پيامبر (ص) تعين شده باشد . چرا كه خدا به ابراهيم خليل (ع)فرموده :
« اانّي جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين » ( بقره 124 ) يعني من مردم پيشوا كردم , گفت : و از نسل من , گفت : پيمان و امر من به ستمگران نمي رسد . بنابراين امامت دستوري است كه از جانب خدا بر پيامبرش اعلام ميشود همانگونه كه خداوند از ديگر دستورها و حكهايش خبر ميدهد و اينكه مقام امامت از جانب خدا بر ظالمان نمي رسد و هر كس كه برخود و يا بر ديگري ظلم نكند معصوم است , بنابراين امامت پيمان و تعييني است از جانب خدا و پيامبر وظيفه دارد ان را برساند و عصمت از لوازم آن است . همچنين طبق آيه مباركة « انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً » كه از اين آيه حقوق اهل بيت و پاكي و معصومي انان از گناه ثابت ميشود . هم چنين سيده امامان نشان ميدهد كه كار خلاف عصمت از آنان سرنزده است . همچنين طبق احاديث : « ان هذا اخي ووصيي و خليفتي فيكم فاسعوله و اطيعو » ( تاريخ طبري ) و « اما ترضي ان تكون مني بمنزله درون من موسي الا انّه لانبي بعدي » ( بخاري ) و« ان علياً منّي و انا منه و هو وليكم بعدي » ( سنه احمد ) و همينطور « لكل نبي وصي و ارثي و انّ علياً وصيتي و وارثي » ( تاريخ دمشق ) همه دلالت بر اين دارد كه وصي پيامبر اكرم (ص) , امام علي (ع) مي باشد . در سيرة حضرت رسول است كه ار بار پيامبر (ص) از مدينه بيرون مي رفت كسي را به جاي خود مي گماشت حتي اگر اين سفر كوتاه بود . چگونه ممكن است كه پيامبر براي بعد از رحلت خود كسي را معيّن نكرده باشد . آيه 55 سورة مائده , همينطور دلالت بر منصيصي بودن جانشين پيامبر مي كند . همينطور طبق حديث ثقلين كه كتاب و عترت را موازي هم دانسته پس عترت هم مثل كتاب بايد خالي از اشتباه و معصوم باشد . همچنين حديث هاي سفينته و و غدير نيز دلالت بر اين امر دارد كه پيامبر جانشينانش كه همانا امامان اهل بيت مي باشند تعيين فرموده است و لذا در امر خلافت و جانشيني پيامبر بيعت مردم نمي تواند جايگاهي داشته باشد .
معالم المدرسين ( جلد يك ) . دروس ارائه شده .
سؤال 1 : تبرك بستن به ضريح پيامبر (ص) , بوسيدن قران و درب مساجد و مراقد به چه علت صورت مي گيرد ادلة مشروعيّت تبرك چيست و اين گفته كه اين قبيل اعمال نوعي بدعت و شرك است را نقد و بررسي كنيد .
ريشه هاي تبرّك بستن را بايد در تاريخ زندگي رسول خدا (ص) و صحابه ان حضرت جستجو كرد . نه تنها پيامبر گرامي (ص) و ياران وي بلكه پيامبران پيشين نيز بدين امر مبادرت مي ورزيدند . در قران كريم آمده است حضرت يوسف (ع) حود را به برادران خويش معرفي كرد و آنان را در رد بخشودگي قرار داد و فرمود « اذهبو هذا فالقوه علي وجه ابي يأت بصيرا » ( يوسف: 93 ) و بعد « فلما أن جائ البشير القاه علي وجهه فارتّه بصيراً » ( يوسف: 96 ) . اين آيه گواهي ميدهد به اينكه يعقوب پيامبر خدا به پيراهن پيامبر ديگر تبرك جسته است . مسلّم است كه رقبا اين دو پيامبر از چهارچوب توحيد خارج نبوده است . بخاري در صحيح خود مي گويد « رأيت رسو ل الله (ص) بستلمه و يبقّله » يعني پيامبر خدا را ديدم كه حجر الاسود را مي نمود و مي بوسيد . پس اگر بوسيدن سنگ شرك به خدا بود , هرگز پيامبر به چنين كاري مبادرت نمي ورزيد . از ابن حجر نقل شده است كه « كودكان را نزد حضرا رسول (ص) مي اوردند و ان حضرت به منظور تبرّك انان , دعا مي كرد . بخاري در صحيح خود مي گويد « و اذا توضّا كا علي وضوئه » يعني هرگاه پيامبر وضو مي گرفت نزديك بود مسلمانان بر سر بدست آوردن آب وضو با هم بجنگند . پس طبق روايات فوق تبرك جستن در زمان حضرت رسول هم بوده است و انان حضرت مردم نهي نمي فرموده اند .
اما شيعه به ياس احترام به پيشوايان خود و پيشتازان دين خدا بدان آثار تبرّك و توسل مي جويد . اين تبرّك جستن به ضريح و در و ديوار قبور پيامبر و ائمه تنها بدين جهت است كه به پيامبر گرامي (ص) عشق مي ورزيدند و اين يك مسئله عاطفي است . وگرنه شيعيان طبق آيه مباركه « و اذا مرضت و هو يشفين » ( شعرا : 80 ) آثار اولياء خداوند را مانند خود آنان مخلوق خدا مي داند كه هم در اصل وجود و پيدايش خود و هم در فناء آثار بودن نيازمند خداي يگانه نداند .
شيعه پاسخ مي دهد ـ دروس ارئه شده ـ آيين وهابيت ( جعفر سبحاني )
سئوال 2 : توسّل در فرهنگ شيعي به چه معناست ادّله مشروعيّت آنرا از كتاب و سنّت بيان كنيد .
توسپل در لغت يعني موجود گرانمايه اي را جهت نيل به مقام قرب الهي , بين خود و خدا وسيله قرار دادن است . اين منظور در لسان العرب چنين معني مي كند : « توسّل اليه بكذا » يعني بافلان موجود به وي متوسّل شد . در اين رابطه قران كريم مي فرمايد : « و لو انهم انفسهم جاؤك فاستغفر و الله و استغفر لهم الرسول لوجه و الله ثواباً رحيماً » ( نساء : 64 ) اگر آنها خودشان بيايند نزد تو و از خدا طلب امرزش كنند و پيامبر (ص) هم براي انها طلب آمرزش كند هر اينه خداوند رحيم و مهربان توبه انها را مي پذيرد . در سورة مباركة يوسف مي خوانيم « ثالويا أبانا استغفر لنا ذنبونا انّا كنّا خاطئين . قال سأستغفر لكم ربّي انه الغفور الرحيم » ( يوسف : 8ـ7 ) . گفته اي پدر , از خداي بزرگ بخشش گناهان مارا بخواه كه مادر اشتباه بسر مي برديم . يعقوب گفت بزودي از پروردگار خود براي شما طلب بخشش مي نمايم كه او بسيار آمرزنده و مهربان است . در سنن ابن ماجه مي خوانيم « اللهم اني اسألك و اتوّجه اليك نبينا محمّد نبي الرحمه يا محمّد انّي اتوّجه بك الحاجتي فيقضي لي حاجتي » . نقل است كه خليفه دوّم از عباس خواست كه بيايد و دعاي باران كند . قران كريم مي فرمايد كه « من يعظم شعائر الله فانما من تعوي القلوب » ( حج : 32 ) . حضرت فاطمه زهرا (س) كه جزء صحابي است برسر منبر رسول (ص) مي رفت و به حضرت متوسّل مي شد . احمد بن حنبل در سنه خود از عثمان بن حنيف چنين روايت مي كند كه : مردي نابينا نزد پيامبر (ص) آمد و گفت كه از خدا بخواه تا مرا عافيت بخشد . پيامبر فرمود اگر بخواهي دهانمايم و اگر مايل هستي به تأخير اندازم و اين بهتر مي باشد . مرد نابينا عرض كرد , دعا بفرما . پيامبر گرامي او را فرمان داد تا وضو بگيرد و در وضوي خود دقّت كند و دو ركعت نماز بگذارد و چنين بگويد « پروردگارا , من از تو درخواست مي كنم و به وسيلة محمّد پيامبر رحمت به تو روي مي اورم تا حاجتم را براورده نمائي . خدايا او را شفيع من گردان » همينطور مسأله توسّل به اولياء خدا به قدري معمول و رايج بوده كه مسلمانان صدر اسلام اشعار خود پيامبر را وسيله اي بين خود و خدا معرفي مي نمودند : ان النبي ذريعتي هم اليه وسيلتي .
معالم المدرسين ( جلد 1 ) ـ شيعه پاسخ مي دهد ـ دروس رائه شده ـ آيين وهابيّت ( سبحاني )
2ـ ادّلة مشروعيّت متعدد كتاب و سنّت را بيان كرده و ادّعاي نسخ حكم متعدد در اسلام را ارزيابي كنيد .
نكاح پيوندي است بين زن و شوهر . اين عمل گاهي بصورت دائمي است و حد و مرزي براي ان در عقد بيان نميشود و گاهي همان ماهيّت بصورت محدود , موقّت و با مدّت معيّن است . دليل روشن شروع بودن اين ايه است كه مي فرمايد : فما اسمتغنم به منهّن فاتو هن اجورهن فريضه ( نساء : 24 ) يعني هرگاه از ان زنان بهره برديد , مرز انان را مه ( مهر معين ) است بپردازيد . در اين آيه اجورهن به معناي مزد انان بكار گرفته شده كه گواهي روشن بر است , زيرا در مورد نكاح دائم كلماتي مانند مهريه و صداق بكار مي رود . طبري در تفسير خود از اين عباس نقل مي كند كه اين آيه در مورد است . مسلم در صحيح خود روايت مي كند كه « علينا منادي رسول الله (ص) فقال انّ رسول الله قد اذن لكم ان تستمعوا يعني ، النساء يعني منادي پيامبر (ص) نزد ما امد و گفت رسول خدا به شما اجازة استمناع يعني نكاح زنان را عنايت فرمود . روايت و تاريخ اسلام حاكي از ان است كه عمل به اين حكم الهي تا زمان خليفه دوّم رايج بوده و خليفه بنا بر مصالحي از ان نهي كرده است : « استمنعنا علي عهد رسول الله و ابي بكر و عمر و نضفاً من خلافه عمد ثّم نهي عنها عمر الناس ( مسلم ـ كتاب نكاح ) حال مشخص نبود كه در مورد اصل شروع بودن ترديد نمي توان كرد . حال سؤال اين حاجت كه ايا مفاد آيه منسوخ شده است بايد گفت كه از اقسام نكاح است زيرا نكاح به دائم و موقّت تقسيم ميگردد و زني كه با وي عقد نكاح موقّت بسته ميشود زوجة انسان مي باشد و طبعاً چنين ازدواجي داخل در ايات ازدواج است . قران مي فرمايد كه « والذين هم لفروجهم حافظون الّا علي ازواجهم او ماملكت ايمانهم » يعني و انانكه دامن خود را پاك نگه ميدارند مگر بر ازدواج و جفت هاي خود يا كنيزان كه مال انها هستند . زني كه به عقد موقت درآمد از مصاديق علي ازدواجهم مي باشد . آيه ياد شده از آيات مكّي است و آيه سورة نساء از آيات مدني است و ناسخ نمي تواند قبل از منسوخ باشد . دليل ديگر كه اين فسخ نشده است اينكه طبق روايت مسلم تا نصف زمان خلافت عمر بوده است و چگونه مي تواند فسخ شده باشد در حاليكه تا آن زمان ادامه داشته است .
( شيعه پاسخ مي دهد . دروس ارائه شده . )
سؤال 7 : فلسفه سجده بويژه بر تريت بعضي از مكانهاي مقدّس در مذهب شيعه چيست ادلّة مشروعيت آنرا به ويژه با استناد به شواهد و ادلة اهل سنّت بيان كنيد .
گروهي معتقدند كه سجده برخاك يا تربت شهيدان به معناي پرستش بوده و نوعي شرك است , در حاليكه ميان دو جملة اسجود لله و السجود علي الارض تفوت وجود دارد . معني السجود للّه اين است كه سجده براي خداست در صورتيكه معني السجود علي الارض اين است كه سجده بر زمين صورت مي گيرد ولي سجده برزمين به خدا سجده مي كنيم . در قران كريم داريم « وللّه يسجد من في السماوات و الارض » ( رعد : 15 ) هر كس كه در آسمانها و زمين است براي خدا سجده مي كند و در صحيح بخاري حديثي نقل است از رسول اكرم (ص) كه مي فرمايد : « جعلت في الارض سجداً و طهورا » يعني زمين سجده گاه و مايه پاكيزگي براي من گرديده است از كلمة « جعل » كه در اينجا به معني نشريح و قانون گذاري است معلوم مي شود كه اين مسئله يك حكم الهي براي پيروان آيين اسلام است . از ام سلمه نقل است كه پيامبر فرمود « تّرب وجهك للّه » ( كنز العمال : جلد 7 ) يعني رخسار خود را براي خدا برخاك بگذار . رفتار پيامبر گرامي (ص) در اين مورد گواه روشن ديگري براي مسلمان هاست . وائل بن حجر مي گويد : « رأيت النبي (ص) و سلّم اذا سجد وضع جبهه و أنفه علي الارض » ( احكام القرآن : جلد 3 ) يعني آنگاه كه پيامبر سجده مي نمود پيشاني و بيني خود را روي زمين قرار ميداد . انس بن مالك , ابن عباس , عايشه و ام سلمه روايت كرده اند كه « كان رسول الله (ص) يصلّي علي الخمره » ( سنن بيهقي : جلد 2 ) . يعني پيامبر (ص) برحمزه كه نوعي حصير بود و از ليف خرما ساخته مي شد , سجده مي نمود . در سنّن بيهقي نقل شده است كه رسول خدا (ص) مردي را در حال سجده مشاهده فرمود كه بر گوشة عمامة خود سجده مي كند , به وي اشاره كرد كه دستار خود را بردار و بر پيشاني او اشاره فرمود . از مجموع دلايل ياد شده معلوم ميگردد كه دستور و سنّت رسول خدا (ص) مبني بر لزوم سجده كردن بر زمين بوده است . و سجده بر ترتيب شهيدان به مصداق آيه معظم شعائر الله جنبه عاطفي دارد و اين خاك همانند خاكهاي ديگر است .
دروس ارائه شده ـ شيعه پاسخ مي دهد ( سيد رضا حسيني نسب )
سئوال 9: علّت قنوت گفتن در نماز چيست و ايا به عقيدة شيعه پيامبر (ص) نيز اين عمل را انجام ميداد
قنوت در لغت به معناي طاعت است و در اصطلاح فقها عبارتست از دعا در اثناي نمازهاي يوميّه بعد از قرائت و قبل از ركوع ركعت دوّم . فقهاي شيعه بر اساس روايات منقول از امامن معصوم (ع) فتوا داده اند كه قنوت در همة نمازهاي واجب مستحب است و اگر كسي آنرا از روي عمد و يا سهو ترك كند نمازش صحيح است . هيچكدام از فقهاي اهل سنّت نيز قنوت را واجب ندانسته اند امّا در مورد جايز و مستحب بودن ان اختلاف نظر دارند . ابو حنيفه قنوت را در هيچكدام از نمازها جز نماز وتر واجب نمي داند . فرقه مالكي و شافعي آنرا در نماز صبح مستحب مي دانند ولي استحبات قنوت از نظر شافعي استحبات مؤكّد است . همچنين فتوي شافعي اين است كه در صورت نزول بلايا بروز هرگونه مشكلي براي مسلمانان , قنوت در غير نماز صبح جايز است ( قنوت عند النازعه ) . اين فتوا از اين نظر به قنوت عند النازعه معروف شده است كه طبق نقل مورّخان پيامبر (ص) گروهي از مسلمانان را براي دعوت قبيلة بني سليم به اسلام نزد آنان فرستاد ولي انان مبلغان اسلام را ناجوانمردانه كشتند . از اين رو پيامبر به مدّت يكماه در نمازهاي صبح , ظهر , عصر , مغرب و عشاء قنوت مي گرفت و انان را لعن و نفرين مي كرد . محمد بن سعد مي نويسد : در يك شب خبر شهداي بئر معونه و شهداي رجيع به رسول خدا رسيد و حضرت در اثر اين فاجعه سوگوار و داغدار شد و در قنوت نماز دعا مي كرد كه : خدايا از طائفة ي بني محيان , عضل , قاره , رغب , رعل , ذكوان و عصيه را كه فرمان خدا و رسول (ص) را نبرده اند انتقام بگير . خدايا بني عامر را هدايت فرما و از عامر بن طفيل خون ما را بگير ( تاريخ پيامبر اسلام : جلد 2 ـ دانشگاه تهران ) بر اين اساس بود كه امامان جماعت مكّه و مدينه در مراسم حج سال 1371 براي مسلمانان بوسني و هرزگوين دعا ميكردند .
بحثهايي از فقه تطبيقي ( مهدي پيشوائي ـ حسين گودرزي )
سئوال 26 : دعا و نماز خواندن در نزد قبور چه حكمي دارد . ادّلة مربوطه را ارائه دهيد . در اين خصوص فلسفة گريه و عزاداري در مكتب شيع را بيان كنيد .
كساني كه دعا و نماز خواندن نزد قبور را صحيح ميدانند , استدلال مي كنند به اينكه طواف كنندگان كعبه پيرامون حجر اسماعيل (ع) طواف مي كنند و روي ديوار آن دست مي مالند در حاليكه قبر اسماعيل و مادرش هاجر نيز همانجاست . ابوبكر از پيامبر (ص) روايت مي كند كه فرمود هرگز پيامبري از مردمش فرار نكرد مگر انكه به كعبه گريخته است و در انجا به عبادت خدا مشغول شد تا مرگش فرا رسيد . در اين رابطه قبر هود , صالح و شعيب بين زمزم و مقام است . در كعبه حدود 300 پيامبر دفن شده اند . همينطور قبر رسول خدا (ص) و دو خليفه در مسجد نبوي قرار دارد . قران كريم مي فرمايد « و و من مقام ابراهيم مصلّي » ( بقره : 125 ) يعني دستور داده شد كه مقام ابراهيم را جايگاه پرستش خدا قرار دهيد . با دلايل فوق معلوم مي شود كه نماز خواندن و دعا خواندن كنار قبور اشكال ندارد و چون پيامبران و همينطور پيامبر اسلام (ص) در كنار قبور و در كعبه نماز و دعا خوانده اند . امّا گريه بر مرده بويژه شهيد از سنّت رسول خدا بوده است و بخاري در صحيح خود روايت مي كند كه پيغمبر خبر مرگ زيد و جعفر و ابن رواحه را پيش از آنكه اين خبر به مردم برسد به انها داد و فرمود : پرچم را زيد گرفت , پس پرچم را جعفر گرفت و شهيد شد . سپس پرچم را ابن رواحه گرفت و شهيد شد و اين در حالي بود كه از چشمانش اشك مي ريخت . در صحيح بخاري آمده است كه با رسول خدا (ص) وارد شده ديديم كه ابراهيم جان ميدهد . چشمان رسول خدا (ص) پر از اشك شد و شروع به ريختن كرد . در اين حال عبد الرپحمن بن عوف عرض كرد تو نيز اي رسول خدا گريه مي كني : فرمود اين گرية رحمت است . هنگامي كه رسول خدا (ص) پس از جنگ احد صداي گريه را از خانةي انصار شنيد كه بركشتگان خود مي گريستند , چشمانش اشك ريخت و گريه كرد و فرمود دريغا كه حمزه گريه كننده ندارد . رسول خدا همچنين بر سر بر قبر مادرش گريست و اطرافيان را هم گرياند . در نتيجه مي توانيم از سنّت استدلال كنيم كه گريه و عزاداري بر قبور مخصوصاً شهداء از سنت بوده است .
معالم المدرسين : جلد 1