بدين ترتيب مى يابيم كه حوزويان چگونه در خطر لغزش و فريب شيطان هستند و همواره بايد خود را بيازمايند كه اگر با افرادى از خود بهتر و عالم تر مواجه شوند چه احساسى خواهد داشت : مسرت ؟ و ياافسردگى ؟ اگرانگيزه يك عالم و دانشجو در تعليم و تحصيل منحصرا عبارت از دين و آيين خدا باشد بى ترديد در صورت مشاهده عالم و دانشمند ديگر كه بااواشتراك مساعى كرده واو را در تعليم و نشر دين يارى مى دهد بايد بسيار خوشحال گردد نه آن كه دچار حالات دگرگونى و غيرت زنانه شود كه چراارادتمندان و معاشرانش ازاو روى برتافته و به شخص ديگرى روى آورده اند. لذا بايد با پايدار شدن عالم ديگرى اين چنين خداى را سپاسگزارى كند كه او را با وجود چنان دانشمندى مدد رسانده و دراداء وظيفه و تعليم ياريش داده است.38 اخلاص از كمالات عقل عملى است كه تحصيل آن است اما تبديل آن به ملكه بدون رياضت و مجاهدت ميسور نيست ازاينرو همواره بايد به عواملى كه اين حالت اخلاص را درانسان تعميق مى بخشند انديشيد و به دنبال آن عوامل گام برداشت . يكى از آن راهها نشستن پاى سخن استادى است مخلص كه خود مراحل را پيموده و سخن از دل مى گويد واز روى خلوص بيان مى كند. بى شك اينگونه مجالس و محافل كه در حوزه كم و بيش تحت عنوان[ درس اخلاق] موجوداست در تحصيل و رسوخ حالت اخلاص تاثير چشمگيرى خواهد داشت . ديگرى توجه به توصيه و دستورالعملهايى است كه بزرگان حوزه نوشته و بعنوان ذخيره و يادگار براى ما باقى گذارده اند. مطالعه اينگونه آثار كه از روح پاك و نفس قدسى آنان برخاسته است كم شايانى در تحصيل و تعميق صفات شايسته واز آنجمله صفت و حالت [ اخلاص] به حوزويان خواهد كرد.
دراينجا گوش دل مى سپاريم به سخن مرشد مخلصى كه هنگام نوشتن اين مقاله خبر رحلت و عروجش جانمان را سوخت و قلم را تا مدتى از دستمام گرفت و درد فراقش روحمان را آزرد. همان انسان مخلصى كه سراسر عمرش را با نام و ياد خدا سپرى كرد و به هيچ چيز جز خدا نمى انديشيد.او به هيچ قدرتى جز پروردگاراتكاء نداشت . آن انسان وارسته كه به حق [روح خدا] بود در كالبد مردم و همان حسنه دهر و نسيم الهى كه حضرت آيت الله العظمى اراكى مدظلله العالى وى رااينگونه مى ستايد :
[آقاى خمينى شخص نيك نفسى است كه جاى شك نيست قسم مى شود خورد بوالله كه اين مرد نيك نفس آدمى است و هيچ غرضى دراو جز ترويج دين نيست]... 39 .
آرى اين تحفه الهى و نعمت عظمى و لطف خفى باريتعالى دراين قرن در يكى از تاليفاتش به طلاب و حوزويان اينگونه سفارش به[ اخلاص] مى كند:
[...پس اى عزيز در كارهاى خود دقيق شو واز نفس خود در مل حساب بكش واو را در هر پيش آمدى استنطاق كن كه آيااقدامش در خيرات و امور شريفه براى چيست ؟ دردش چيست ؟ كه مى خواهداز مسائل نماز شب سوال كند يااذكار آن را تحويل بدهد. مى خواهد براى خدا مساله بفهمد. يا بگويد يا مى خواهد خود رااهل آن قلمداد كند؟!... بايد به خداى تعالى از شر نفس پناه ببريم كه مكايد آن دقيق است ولى اجمالا مى دانيم كه اعمال ما خالص نيست .اگر ما بنده مخلص خدائيم چرا شيطان در مااينقدر تصرف دارد با آن كه او با خداى خود عهد كرده است كه به[ عبادالله المخلصين] كار نداشته باشد. و دست بساحت قدس آنها دراز نكند. به قول شيخ بزرگوار ما: شيطان سگ درگاه خداست اگر كسى با خدا آشنا باشد به او عو نكند. پس اگر ديدى شيطان با تو سروكار دارد بدان كارهايت از روى اخلاص نيست .
واى به حال طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و ديانت كه وقتى چشم بگشايند وسلطان آخرت خيمه بر پا كند خود راازاهل معاصى كبيره بلكه ازاهل كفر و شرك بدتر ببينند و نامه اعمالشان سياه تر باشد] 40 .
بيائيم واين هشدار قافله سالاراين راه را آويز گوشمان قرار دهيم و همچون او براى خدا باشيم و وقف دين او در پى نام و نشان چه اين كه هركسى براى خدا و با خدا باشد بى شك خدا با اوست و نام و آوازه و علاقه در دلها را نيز به او خواهد بخشيد. يكى ازاساتيد حوزه چنين موعظت مى نمايد:
[ از خصوصيات مشترك در ميان علماى بزرگ اسلام يكى اخلاص در عمل است . مهمترين چيز در نزد بزرگان ما خلوص نيت در تعليم و تعلم تاليف و تصنيف است .از مطالعه حالات آنان بخوبى به دست مى آيد كه به كمتر چيزى تااين اندازه اهميت مى دادند. سعى مى كردند كه تمام كارهايشان براى خدا باشد مثلا نوشته اند:از ميرداماد بيست سال هيچ فعل مباحى ديده نشد يااز شهيداول مادام العمر بعداز بلوغ هيچ فعل مباحى صادر نگشت ...اين در سايه خلوص نيت امكان دارد. آنقدر به فكر خدا بودند و نيتى جز رضاى او در سر نداشتند كه تمام افعال به صورت مستحب در بيايد] 41 .