حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری)

محمد کاظم محمدی

نسخه متنی -صفحه : 460/ 281
نمايش فراداده

10 ـ درباره وجود كه مانند دريايى است كه نطق، ساحل و علم

گوهر و حروف، صدفهاى آن است

  • 559) چه بحر است آنكه نطقش ساحل آمد زقعر او چه گوهر حاصل آمد

  • زقعر او چه گوهر حاصل آمد زقعر او چه گوهر حاصل آمد

نطق = ب433

قعر = ته، بن، گودى

شيخ در اين بيت وجود آدمى را به دريا تشبيه كردهاست كه پر از گوهر است.چه دريايى است كه ساحل آن نطق است و از قعر آن گوهرهاى فراوان بدست مىآيد.

  • 560) يكى درياست هستى نطق ساحل صدف حرف و جواهر دانش دل

  • صدف حرف و جواهر دانش دل صدف حرف و جواهر دانش دل

دانش دل = حقايق اشيا و معارف الهى

هستى و وجود انسان مانند دريا است كه نطق و سخن ساحل و كناره آن مىباشد و حروف و كلمات مانند صدفهايى هستند كه در درياى وجود بدست مىآيند همچنين حقايق اشياء و معارف الهى كه دانش دل محسوب مىگردند، مانند گوهر و مرواريدى است كه از صدف بيرون مىآيد.صدف كنايه از سالك است تشبيه هستى به دريا به سبب بى نهايتى آنهاست و چون انسان مراتب نهايى وجود است و امتياز او بر ساير موجودات، ناطق بودن انسان است و چون نهايت هر چيزى به امتياز اوست. به همين سبب نطق را به ساحل درياى وجود تشبيه كردهاست.

  • 561) به هر موجى هزاران دُرّ شهوار برون ريزد زنقل و نصّ اخبار

  • برون ريزد زنقل و نصّ اخبار برون ريزد زنقل و نصّ اخبار

موج = نَفْس انسانى

درّ شهوار = حقايق و معارف الهى