حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری)

محمد کاظم محمدی

نسخه متنی -صفحه : 460/ 358
نمايش فراداده


  • اين رو چه روى بود كه يك جلوه چون كه كرد عالم كه نيست بود از آن جلوه هست شد»(1)

  • عالم كه نيست بود از آن جلوه هست شد»(1) عالم كه نيست بود از آن جلوه هست شد»(1)


  • 757) به چشمش در نيايد جمله هستى درو چون آيد آخر خواب و مستى

  • درو چون آيد آخر خواب و مستى درو چون آيد آخر خواب و مستى

تمام هستى عالم در نظر خداوند بزرگ قدر و ارزشى ندارد و دنيا و هستى براى او مانند خواب و خيال است كه انسان در خواب مىبيند و يا مانند مست و بى خبرى است كه «نابود» را «بود» مىشمارد و خداوند از دو صفت خواب و مستى منزّه و پاك است. زيرا «الله لااله الاّ هوالحىالقيوم لا تأخذه سنة ولا نوم»(2)

  • 758) وجود ما همه مستى است يا خواب چه نسبت خاك را با ربّ ارباب

  • چه نسبت خاك را با ربّ ارباب چه نسبت خاك را با ربّ ارباب

خاك = منظور وجود ممكنات و موجودات عالم است.

ربّ ارباب = ربّ الارباب، ذات حق است به اعتبار اسم اعظم و تعيّن اوّل كه منشاء تمام اسماء و صفات است و غاية الغايات است. تمام توجهات بدو است و تمام اشارات بدان.(ف-ع)

وجود آدمى و همه موجودات عالم غير حقيقى و مجازى است و در واقع مستى و خواب و خيالى بيش نيست. و خاك پست و بى ارزش كه فنا ذاتى اوست در برابر ذات حق كه بقاء مقام اوست، قدر و منزلتى ندارد و با او بى نسبت است.

  • 759) خرد دارد از اين صد گونه اشگفت و لتصنع على عينى چرا گفت

  • و لتصنع على عينى چرا گفت و لتصنع على عينى چرا گفت

خرد = ب 101

مصراع دوّم اشاره دارد به آيه «والقيت عليك محبّة منّى و لتصنع على عينى»(3) اگر

1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 574.

2. بقره، آيه 254.

3. طه، آيه 39.