فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 132
نمايش فراداده

مَاْلُوك: ديوانه

(اِلِكْتِرُون): عنصريست كه داراى برق منفى است، يا ذره داراى بار منفى در اتم عناصر.

(اَلِمَ) اَلَماً، ف: درد گرفت اَلِم، ص.

الَمْتُهُ ايلاماً: درد رسانيدم او را.

تَاَلَّمَ: درد يافت.

اَلَم - الام، ج و اَيْلَمَة: درد.

فَاِنَّهُمْ يَاْلَمُونَ كَما تَاْلَمُونَ (آيه): آنها رنج ميبرند، درد مى كشند چنانكه شما رنج مى بريد و درد مى كشيد.

اَليم: بسيار دردناك كه درد آن بغايت رسيده باشد.

اَلُومَة: بخل، پستى و خست، ناكسى.

اَلَم، تَاَلُّم: درد، رنج، عذاب، زحمت.

اَلَمٌ نَفْسانِىٌّ: پريشانى، غم زدگى، مصيبت، محنت.

اُسْبُوعُ الْالامِ: هفته مصيبت، هفته دوم قبل از رستاخيز مسيح.

زَهْرَةُ الْالامِ: گل ساعت.

اَليم، مُؤْلِم: دردناك، رنج آور، پرزحمت، غم انگيز، محنت خيز، رقت آور، مصيبت بار.

(اَلْماس(: نوعى از جواهرات قيمتى به شكل بلور و جنس آن از سنگ )محل ذكر آن در حرف ميم).