مَاْلُوك: ديوانه
(اِلِكْتِرُون): عنصريست كه داراى برق منفى است، يا ذره داراى بار منفى در اتم عناصر.
(اَلِمَ) اَلَماً، ف: درد گرفت اَلِم، ص.
الَمْتُهُ ايلاماً: درد رسانيدم او را.
تَاَلَّمَ: درد يافت.
اَلَم - الام، ج و اَيْلَمَة: درد.
فَاِنَّهُمْ يَاْلَمُونَ كَما تَاْلَمُونَ (آيه): آنها رنج ميبرند، درد مى كشند چنانكه شما رنج مى بريد و درد مى كشيد.
اَليم: بسيار دردناك كه درد آن بغايت رسيده باشد.
اَلُومَة: بخل، پستى و خست، ناكسى.
اَلَم، تَاَلُّم: درد، رنج، عذاب، زحمت.
اَلَمٌ نَفْسانِىٌّ: پريشانى، غم زدگى، مصيبت، محنت.
اُسْبُوعُ الْالامِ: هفته مصيبت، هفته دوم قبل از رستاخيز مسيح.
زَهْرَةُ الْالامِ: گل ساعت.
اَليم، مُؤْلِم: دردناك، رنج آور، پرزحمت، غم انگيز، محنت خيز، رقت آور، مصيبت بار.
(اَلْماس(: نوعى از جواهرات قيمتى به شكل بلور و جنس آن از سنگ )محل ذكر آن در حرف ميم).