فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 160
نمايش فراداده

(انَثَتِ) الْمَراَةُ ايناثاً: زائيد زن دختر مُؤْنِث، ص.

اَنَّثَ تَاْنيثاً: نرم كرد، مؤنث آورد كلمه را (بر ضد تذكير).

مُؤَنَّث: مخنث، خوشبوئى كه لباس را رنگين كند.

تَاَنَّثَ: نرم گرديد.

اُنْثى - اِناث و اُنُث و اُناثى، ج: ماده.

اُمْرَاَةٌ اُنْثى: زن كامل.

اُنْثَيانِ: دوخصيه، دو گوش، نام دو قبيله.

اِناث: ستاره هاى كوچك، آنچه كه جان ندارد مانند درخت و سنگ (گرچه تمام آنها روح نباتى و جمادى دارند).

اَنيث: آهن نرم.

اَرضٌ اَنيثَةٌ: زمين نرم بسيار روياننده گياه.

مِئْناث: زنى كه عادت او دختر زائيدن باشد (و همچنين در مرد گفته ميشود زيرا وزن مفعال در مذكر و مؤنث يكسان است)، زمين نرم بسيار روياننده گياه، شمشير كُند، مخنث.

اَنُثَ: زن صفت شد، نامرد شد، بصورت زن درآورد، زن صفت كرد.

اُنْثَوى: زنانه.

اُنُوثَة: زنانگى، حالت زنانه.

مِئْناثَة: شمشير كند.

(اَنْجَر): لنگر كشتى به شكل.

(اِنْجاص)، اِنْجاس: گلابى به شكل.