فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 168
نمايش فراداده

اَنُوف: متكبر، گردن فراز، مغرور، خودبين.

اِسْتِئْناف: از سر نو.

اِسْتِئْنافُ الدَّعْوى: پژوهش خواهى، عرضحال، استيناف.

عَريضَةُ الْاِسْتينافِ: دادخواست، پژوهشى.

قُضاةُ الْاِسْتيناف: دادرسان، دادگاه اُستان.

مَحْكَمَةُ الْاِسْتينافِ: دادگاه استان.

اِسْتينافى: دعواى قابل طرح در دادگاه استان.

مُسْتَاْنِفُ الدَّعْوى: پژوهش خواه.

اَلْمُسْتَاْنَف: پژوهش خواهنده.

اِنْفِلُونْزا: زكام، سرماخوردگى شديد واگيردار.

اَرضٌ اَنيفَةُ النَّبْتِ: زمين زود روياننده گياه.

مِئْناف: رونده در اول شب، شبانى كه سبزه زار نچرانده ندارد.

(اِنِقَ) اَنَقاً - ف: شادمان و خوشحال گرديد.

اَنِقَ الشَّىْ ءَ، ف: دوست داشت آن را.

اَنِقَ بِالشَّىْ ءِ، ف: شگفت نمود به آن و تعجب كرد.

ما انَقَ فى كَذا: شگفت نكرد در طلب.