اب: نام ماه رومى.
ابَكَ و ابَ لَكَ (مثل وَيْلَكَ): هلاكى باد تو را.
اُوب: جهت.
مَاب - مَاوِب، ج: بازگشت و جاى آن.
بَيْنَهُما ثَلاثُ مَاوِبَ: ميان آندو مسافت سه منزل است.
ائِب - اَوْب و اُوَّاب و اُيَّاب، ج: بازگردنده.
ائِبَة: آب و نوبتى از آن كه در نيم روز خورند.
اَوَّاب: بسيار بازگردنده بسوى خدا، تسبيح كننده.
صَلوةُ الْاَوَّابينَ: نماز چاشت (هنگام برآمدن آفتاب نزد اهل سنت).
آبَ: بازگشت، پس آمد.
مَاب: بازگشتگاه، مرجع، ميعاد، پاتوق.
اَوْپِرا: تماشاخانه ئيكه نمايش فاجعه در آن با موزيك باشد.
اَيُّوب:نام پيغمبرى.
اَبُواَيُّوب: شتر.
(اَوْج): بلندى در مقابل پستى و حضيض، قله، فراز، ذروه.
بَلَغَ الْاَوْجَ: رسيد به اوج قله.
اَوْجَزَ: كوتاه كرد.
اَوْج:، آج: سفيده تخم مرغ، آلبومين.
(تَاَوَّخَ) تَاَوُّخاً: قصد نمود.
(ادَهُ) الْاَمْرُ اَوْداً و اُوُوداً، ن: گرانبار كرد او را كار.