فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 194
نمايش فراداده

اَيس: قهر و غلبه.

اِياس: بريدن طمع.

ايسان - اَياسين، ج: مردم (لغتى است در انسان).

ايَسَ عَلَيْهِ: دل به دريا زد.

(اَيْسَرَ): خوشبخت شد، رونق گرفت.

(اضَ) اِلَيْهِ اَيْضاً، ض: بازگشت بسوى آن بعد از آنكه ترك كرده بود آن را.

اضَ الشَّىْ ءُ: گرديد از حال خود به حال ديگر و دگرگون شد.

اضَ كَذا: گرديد اين چنين.

اَيْضاً: نيز، همچنين، كذلك، به اضافه، دوباره، بار ديگر، همينطور، هم، بعلاوه.

ايضاح: بيان، روشن و واضح سازى.

(اَيق): استخوان باريك از ساق و ذراع چارپا يا جاى بستن ريسمان از آن.

اَيْقُونَة: شمايل.

اَيْقان: بستنگاه دو ريسمان از ذراع چارپا يا جاى بستن ريسمان از آن.

(اَيْقُونَة(: صورت و تمثال )بعربى نصمه گويند)، شمائل.

(اَيِكَ) الْاَراكُ اَيْكاً، ف و اِسْتَاْيَكَ: انبوه و درهم پيچيده شد درخت اراك.

اَيْكَة - اَيْك، ج: درختان با هم پيچيده، يا بيشه، يا انبوهى از هر درخت حتى نخلستان.