فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 213
نمايش فراداده

(بَتُوم): قير معدنى، جسم نفتى، زفت.

(بَتِيَّة): حمام فرنگى، طشت.

(بَتا) بِالْمَكانِ بَتْواً، ن: اقامت نمود در آنجا.

(بَثَاَ) بِالْمَكانِ، م: اقامت كرد در آنجا.

بَثاء: زمين نرم.

(بَثَّ) الْخَبَرَ بَثّاً، ض ن: شايع كرد و آشكار كرد خبر را.

بَثَثْتُكَ السِّرَّ و اَبْثَثْتُكَ: با تو در ميان نهادم راز را.

بَثَّ الْغُبارَ، ن: برانگيخت گرد و غبار را.

بَثَثْتُ الشَّىْ ءَ: پراكنده كردم و گستردم آن چيز را.

اَبْثَثْتُكَ: بتو ظاهر كردم حال و غم و اندوه خود را.

اَبَثَّ الْخَبَرَ: پراكنده و آشكار كردم خبر را.

بَثّ: منتشر كردن.

بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ (آيه): پراكنده و منتشر نمود در زمين از تمام جنبندگان.

بَثَّثَ الخَبَرَ تَبْثيثاً و بَثْبَثَ الْخَبَرَ بَثْبَثَةً: پراكنده و فاش كرد خبر را.

بَثَّثَ اَمْرَهُ: پراكنده كرد آن را.

اِسْتَبَثَّهُ اِيَّاهُ: خواست از او تا آشكار و پراكنده گرداند خبر را.

مُنْبَثّ: بيهوش.

اِنْبَثَّ الْخَبَرَ: پراكنده و منتشر گرديد خبر.

بَثْبَثَ الْغُبارَ: برانگيخت گرد و خاك را.

بَثّ: حال، غم و اندوه سخت، بيمارى شديد، حاجت، ترويج و تبليغ.

بَثَّ: فرستاد، روانه كرد، انتشار داد، پخش كرد، ترويج داد.