فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 258
نمايش فراداده

اَبَرَّالْيَمينَ: راست گردانيد سوگند را.

اَبَرَّاللَّهُ حَجَّهُ: قبول گرداند خدا حج او را.

اَبَرَّ: بسيار اولاد گرديد، رفت به صحرا.

اَبَرَّالْقَوْمُ: بسيار شدند گروه.

اَبَرَّ عَلَيْهِمْ: غالب آمد بر آنها.

اَبَرَّ عَلى اَقْرانِهِ: فائق شد و پيشى گرفت بر همسران خود.

اَبَرَّالشَّاةَ: بازگردانيد گوسفند را.

مُبِرّ: ضابط و نگاهبان.

مُبَرِّر: ميش ماده كه در پيشانيش خالها باشد.

اِبْتَرَّ: برپاى خاست جدا از ياران خود.

تَبَرُّر: فرمانبردارى كردن.

تَبارُّوا: باهم مهربانى كردند.

بَربَرَ، بَربَرَةً: غوغا و فرياد نمود و صدا كرد به خشم.

بَربَرَة: صداى بز، كلام زياد.

مُبَربِر: شير.

بَرّ - اَبْرار، ج: مهربان، راستگوى، فرمانبردار پدر و مادر، بسيار خير و نيكى كننده، يكى از اسماى خدايتعالى، راستى قسم، صحرا و دشت.

بِرّ: نيكوئى، هديه، فراوانى، احسان، صله رحم، راستى، قسم راست، حج، دل، بچه روباه، موش، باغ.

بَرَّرَ: تصديق كرد، حق داد، حمايت كرد، بخشيد، آزاد كرد، تبرئه كرد، معاف كرد.