فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 259
نمايش فراداده

يُبَرَّر: بجا، بمورد، توجيه پذير، تبرئه پذير.

لا يُبَرَّر: ناحق، نامُوجّه.

بَرَّ: اطاعت كرد، فرمان برد.

بَرَّفى قَوْلِهِ: به گفته خود وفا كرد.

بَرُّالْباب: گچ برى اطراف در.

بَرّ، بارّ: بى گناه، درستكار، پرهيزكار، بى تقصير، پاك، وظيفه شناس، حرف شنو.

بَرّاً: بيرون.

بِلادُ بَرّاً: خارج كشور.

بَرَّانى: ظاهرى، برونى، بيگانه، خارجى، پول ساختگى، سكه قلب.

بَرّى: وحشى، بيابانى، صحرائى، خشكى، زمينى.

مَبَرَّة: بنگاه يا انجمن نكوكارى.

بُرّ - بُرَّة واحد - اَبْرار، ج: گندم.

مَنْ اَصلَحَ جَوَّانِيَّهُ اَصلَحَ اللَّهُ بَرَّانِيَّهُ: كسى كه امور باطنى خود را اصلاح دهد خدايتعالى امور ظاهرى او را اصلاح نمايد.

بَرَّة: نام مكانى است كه در آنجا قابيل هابيل را كشت، زن مهربان و فرمانبردار.

بَرَر، بَرّ: خشكى، احسان.