فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 261
نمايش فراداده

بَرَءَ الْمَريضُ بُرءاً و بُرُوءاً و بَرءاً، ن ك م ف: به شد از بيمارى و برخاست.

بَرَء: كنار شدن، آفريدن.

فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌ لِلَّهِ تَبَرَّءَ مِنْهُ (آيه): چون بر ابراهيم روشن گرديد كه آزر دشمن خداست بيزارى نمود از او.

اَبْرَاَهُ اللَّهُ: به گردانيد او را خدا - بارِى ء و بَرى ء، ص.

بَرَاَ مِنْ كَذا: آزاد شد، فارغ شد، از زير بارى بيرون آمد، بيگناه بود، بى تقصير بود.

بَرَّئَهُ مِنَ الْخَطيئَةِ: آمرزيد، عفو كرد، بخشيد او را.

بَرَّئَهُ، اَبْرَاَ: سبك بار كرد، آزاد كرد.

اَبْرَاَالْمَريضَ: علاج كرد، درمان كرد.

تَبَرَّءَ مِنْ: انكار كرد، رد كرد، از خود سلب كرد، نپذيرفت، دستش را شست.

اَبْرَاَكَ مِنْهُ: پاك گردانيد تو را از آن و بيزار ساخت.

مُباراة: با هم جدا گرديدن.

بارَاَالرَّجُلُ الْمَراَةَ مُبارَاَةً: صلح كرد با زن به جدائى.

بَرَّاَكَ مِنْهُ تَبْرِئَةً: پاك گردانيد تو را از آن و بيزار ساخت.

تَبَرَّءَ مِنْهُ: بيزار شد از آن.

اِسْتَبْرَءَ الْخَبَرَ: طلب اطلاع كرد تا دريابد و قطع شبهه كند.

اِسْتِبْراء: ترك جماع كردن در موقع حيض، بيزارى از عيب و قرض و غيره.

اِسْتِبْراءُ الذَّكَر: پاك كردن ذكر از بول.

بُراَة - بُرَء، ج: محل استراحت صيادان در دشت و صحرا.

بَراء: پاك و بيزار، اول شب يا اول روز از هر ماه و يا آخر از آن.

بَرئ - بَريئُون و بُراء و بِراء و اَبْراء و اَبرِياء و بُرَاء، ج: پاك از چيزى، بيزار و به شده از بيمارى.

بَرئِيَة - بَرئِيات و بَرِيَّات و بَرايا، ج مؤنث.