قُلْنا يا نارُ كُونى بَرداً وَ سَلاماً (آيه): گفتيم اى آتش بر ابراهيم خنك و سالم باش.
بَرَدَ اَمْرُهُ: آسان شد كار او.
بَرَد الْحَديدَ: سوهان كرد آهن را.
بَرَدَ الْعَيْنَ: به داروى مُبّرد سرمه كشيد چشم را.
بَرَدَ الْخُبُزَ: آب ريخت بر نان.
بَرَدَ السَّيْفُ: برجست شمشير و نبريد.
بَرَدَ زَيْدٌ بُراداً و بُرُوداً: ضعيف و سست گرديد.
بَرَدَهُ: فرستاده ساخته او را.
بُرِدَ، ل: ضعيف شد.
بُرِدَ الْقَوْمُ: تگرگ زده شدند آن گروه.
بُرِدَتِ الْاَرضُ: تگرگ زده شد زمين.
بَرُدَ بَرداً و بُرُودَةً، ك ن: سرد و خنك شد.
اَبْرَدَهُ: سرد و خنك آورد آن را.
اِبْراد: ضعيف و سست گردانيدن، فرستاده ساختن.
- مُبْرِد، ص.
اَبْرَدَلَهُ: نوشانيد او را آب سرد.
اَبْرَدَ: در شبانگاه آمد، در خنكى كار كرد.
بَرَّدَهُ تَبْريداً: خنك گردانيد آن را، يا به برف آميخت.
تَبْريد: نوشانيدن شربتى كه خنك گرداند قلب را، سست و ضعيف ساختن.