فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 269
نمايش فراداده

قُلْنا يا نارُ كُونى بَرداً وَ سَلاماً (آيه): گفتيم اى آتش بر ابراهيم خنك و سالم باش.

بَرَدَ اَمْرُهُ: آسان شد كار او.

بَرَد الْحَديدَ: سوهان كرد آهن را.

بَرَدَ الْعَيْنَ: به داروى مُبّرد سرمه كشيد چشم را.

بَرَدَ الْخُبُزَ: آب ريخت بر نان.

بَرَدَ السَّيْفُ: برجست شمشير و نبريد.

بَرَدَ زَيْدٌ بُراداً و بُرُوداً: ضعيف و سست گرديد.

بَرَدَهُ: فرستاده ساخته او را.

بُرِدَ، ل: ضعيف شد.

بُرِدَ الْقَوْمُ: تگرگ زده شدند آن گروه.

بُرِدَتِ الْاَرضُ: تگرگ زده شد زمين.

بَرُدَ بَرداً و بُرُودَةً، ك ن: سرد و خنك شد.

اَبْرَدَهُ: سرد و خنك آورد آن را.

اِبْراد: ضعيف و سست گردانيدن، فرستاده ساختن.

- مُبْرِد، ص.

اَبْرَدَلَهُ: نوشانيد او را آب سرد.

اَبْرَدَ: در شبانگاه آمد، در خنكى كار كرد.

بَرَّدَهُ تَبْريداً: خنك گردانيد آن را، يا به برف آميخت.

تَبْريد: نوشانيدن شربتى كه خنك گرداند قلب را، سست و ضعيف ساختن.