فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 270
نمايش فراداده

تَبَرَّدَ الْماءُ فيهِ: جمع شد آب در آن.

اِبْتَرَدَ الْماءَ: شست وشوى كرد به آب سرد، آب سرد خورد.

اِسْتِبْراد: خنك يافتن و سرد شمردن.

بَرد: سرما، سرد و خنك، خواب، آب دهن، تگرگ، يخ كوچك.

لا يَذُوقُونَ فيها بَرداً (آيه): نمى چشند در آن سردى يا خواب.

بَردُ النَّهار: اول روز.

بَردان: صبح و شام.

بُرد - اَبْراد و اَبْرُد و بُرُود، ج: لباس خطدار.

بُردَة واحد - بُرَد، ج: گليم سياه چهارگوشه كه عرب آن را بخود بپيچد.

بُردَاالْجُنْدَب: دو بال ملخ.

بَرَد: تگرگ، يخ كوچك.

سَحابٌ بَرِدٌ و سَحابَةٌ بَرِدَةٌ: ابر تگرگ بار.

هُما فى بَردَةِ اَخْماسٍ: آندو در يك كارند.

وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرَدٍ (آيه): نازل مى كند از آسمان ابرهاى كوه مانند كه در آن از قطعه هاى يخ است.

اَلصَّوْمُ فِى الشِّتاءِ الْغَنيمَةُ الْبارِدَةُ (حديث): روزه در زمستان محبوبست و مشقتى ندارد.

بُردَةُ الضَّان: نوعى از شير خوردنى.

بَرَدَة: ناگوار، وسط چشم.

بُرَدآء: تب از سردى.