(بُرزُغ): نشاط جوانى، جوان كامل پر گوشت.
بِرزاغ و بُرزُوغ: جوان تمام جوانى و پر گوشت.
(بَرزَق(): گياهى است.
بَرازيق، بِرزيق واحد: جماعات و گروههاى مردم، سواران يا گروههاى اسبان بدون سواران، راههاى منشعب از شاهراه.
(بُرزُل): مرد ضخيم تنومند.
(بَرزين): كوزه ساخته شده از پوست شكوفه خرما.
(بَرِسَ) بَرَساً، ف: سخت گرفت بر طلبكار.
تَبْريس: نرم كردن زمين.
بِرس و بُرس: پنبه يا چيزى است مانند آن، يا پنبه گياه بُردى.
بِرس و بَرس: مهارت راهنما.
بَرساء و بَراساء: مردم.
ما اَدْرى اَىُّ الْبَرساءِ و الْبَراساءِ هُوَ: نمى دانم از كدام مردم است او.
(بُرسِمَ) الرَّجُلُ، ل: بيمار شد به مرض برسام، مُبَرسَم، ص.
بِرسام: بيمارى سينه.
بَرسيم: دانه و حبه گياهى است شبيه يونجه.
بِرسيم: شبدر، يونجه آلفا آلفا.
(بَرِشَ) بَرَشاً، ف: رنگ او مخلوط به رنگ ديگر شد.
بَرَش و بُرشَة: نقطه هاى سياه و سفيد بر پوست اسب به خلاف رنگ او.
فَرَسٌ بَريش: اسب خالدار.
اَبْرَش: مكان پرگياه مختلف الالوان.
مَكانٌ اَبْرَش و فَرَسٌ اَبْرَش: مكان پرگياه مختلف - الالوان، اسب خالدار.