(اَبْطَع): كسى كه دندانهاى جلو فك پائين او بريزد.
(بَطِغَ) بِالْعَذَرَةِ بَطْغاً، ف: آلوده شد به پليدى.
(بِطاقَة): كاغذ رقعه كوچك، كاغذ كه قيمت پارچه را نوشته در وسط طاقه گذارند، ايتكِت، سياهى چشم.
بِطاقَةُ الْاِسْم: كارت ويزيت.
بِطاقَةُ التَّموين: ورقه جيره بندى.
بِطاقَةُ الزِّيارَة: كارت ويزيت.
بِطاقَةُ الشَّخْصِيَّة: شناسنامه.
(بَطَلَ) بُطْلاً و بُطُولاً و بُطْلاناً، ن: فاسد و ناچيز شد.
بَطَلَ الْاَجيرُ: بيكار و معطل شد كارگر.
بَطُلَ بَطالَةً و بُطُولَةً، ك: شجاع و دلير گرديد.
فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (آيه): حق ثابت شد و جاى خود را گرفت و ناحق و ناچيز بودن آنچه ساحران ميكردند آشكار شد.
اَبْطَلَ: باطل آورد و دروغ گفت.
اَبْطَلَهُ: باطل و ناچيز كرد آن را.
اَبْطَلَ فى حَديثِهِ و بَطَلَ بَطالَةً: هزل و باطل گفت.
تَبَطَّلَ: شجاع و دلير گرديد، مُتَبَطِّل، ص.
بَطَلَ: بى اثر شد، از درجه اعتبار افتاد، متروك يا منسوخ شد.
بَطَّلَ: بيكار بود.