فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 335
نمايش فراداده

(اَبْطَع): كسى كه دندانهاى جلو فك پائين او بريزد.

(بَطِغَ) بِالْعَذَرَةِ بَطْغاً، ف: آلوده شد به پليدى.

(بِطاقَة): كاغذ رقعه كوچك، كاغذ كه قيمت پارچه را نوشته در وسط طاقه گذارند، ايتكِت، سياهى چشم.

بِطاقَةُ الْاِسْم: كارت ويزيت.

بِطاقَةُ التَّموين: ورقه جيره بندى.

بِطاقَةُ الزِّيارَة: كارت ويزيت.

بِطاقَةُ الشَّخْصِيَّة: شناسنامه.

(بَطَلَ) بُطْلاً و بُطُولاً و بُطْلاناً، ن: فاسد و ناچيز شد.

بَطَلَ الْاَجيرُ: بيكار و معطل شد كارگر.

بَطُلَ بَطالَةً و بُطُولَةً، ك: شجاع و دلير گرديد.

فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (آيه): حق ثابت شد و جاى خود را گرفت و ناحق و ناچيز بودن آنچه ساحران ميكردند آشكار شد.

اَبْطَلَ: باطل آورد و دروغ گفت.

اَبْطَلَهُ: باطل و ناچيز كرد آن را.

اَبْطَلَ فى حَديثِهِ و بَطَلَ بَطالَةً: هزل و باطل گفت.

تَبَطَّلَ: شجاع و دلير گرديد، مُتَبَطِّل، ص.

بَطَلَ: بى اثر شد، از درجه اعتبار افتاد، متروك يا منسوخ شد.

بَطَّلَ: بيكار بود.