فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 342
نمايش فراداده

بُظا: گوشت هاى برهم نشسته.

(بَظِيَتْ) و حَظِيَتِ الْمَراَةُ، ف: فربه و گوشتدار شد زن.

(بَعَّ) الْخَمْرَ بَعّاً، ن ض: ريخت شراب را.

بَعَّ السَّحابُ بَعّاً و بَعاعاً، ض: پيوسته ابر باريد.

بُعَّة: كُره شتر.

بَعاع: سبزه اى است نرم، سنگينى ابر از باران، آن متاع كه در روز غارت بيفتد و از دست برود.

اَلْقَى السَّحابُ بَعاعَةً: ابر تمام باران خود را ريخت.

(بَعْبَعَة): حكايت صدا، پشت هم سخن راندن به شتاب، گريختن از جنگ كفار.

بَعْبَعَ: ياوه گفت، وِرَّاجى كرد، بچه گانه سخن گفت.

بَعْبَع: اول جوانى، صداى ريختن آب از ظرف.

بَعابِعَة: درويشان و فقيران.

بُعْبُع: لولو، غول.

(مَبْعُوت): فرستاده.

(بَعَثَهُ) بَعْثاً، م: برانگيخت او را.