فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 348
نمايش فراداده

اِبْعاد: جدائى، تنهائى، دورى، دورسازى.

اِسْتِبْعاد: برطرف سازى.

اِبْعادِيَّة: كشت زار، روستا.

بُعاد و بَعيد: دور.

اَمْرٌ بَعيد: كار در نهايت بزرگ.

اَبْعَد - اَباعِد، ج: خير و فائده، دورتر، بيگانه، خيانت گر.

رَجُلٌ مِبْعَد: مرد بسيار دور سفر.

رَاَيْتُهُ بُعَيْداتِ بَيْنٍ: ديدم او را اندكى پس از جدائى.

(بَعْذَرَهُ) بِعْذارَةً: حركت داد او را و لرزانيد.

(بَعَرَ) بَعْراً، م: سرگين و پشگل انداخت.

بَعِرَ الْجَمَلُ بَعَراً، ف: بعير گشت شتر (9 ساله يا چهار ساله و يا باربر شد شتر(.

بَعَّرَ و اَبْعَرَ الْمِعى: پشگل در روده را بيرون كرد.

مُباعَرَة و بِعار: پشگل افكندن.

بَعْر - بَعْرَة واحد - اَبْعار، ج: پشگل، فقر.

بَعْرَة: خشم براى خدا.