فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 54
نمايش فراداده

اِداوَة - اَداوى، ج: آب دستان و مُطهره كه آفتابه باشد.

اَدَوات: مهمات، اسباب، مصالح، لوازم خانه، نوشت افزار.

(اَدَى) اللَّبَنُ اُدِيّاً، ض: سفت شد شير تا ماست گرديد.

اَدَى الشَّىْ ءُ، ض: بسيار شد اين چيز.

اَدَى السِّقاءُ، ض: سالم و صالح شد خيك تا شير در آن جنبانيده شود براى گرفتن كره او.

اَدَيْتُ لَهُ: فريب دادم او را.

اداهُ عَلى فُلانٍ ايداءً: يارى داد او را بر فلان.

ادَى الرَّجُلُ: قوّت گرفت به سلاح و قوّت داد (لازم و متعدى) - مُؤْدٍ، ص.

ادى لِلسَّفَرِ: آماده شد براى مسافرت.

ادَى الْقَوْمُ: بسيار شدند گروه در جائى بر فراخى و ارزانى.

ادى الفارِسُ: باتمام رسيد وسائل جنگى و توشه او.

ادَى الْمالُ صاحِبُهُ: بسيار شد مال پس عاجز گردانيد صاحب خود را از محافظت.

اَدَّاهُ تَاْدِيَةً: رسانيد آن را.

اَدَّى الْاَمانَةَ والدَّيْنَ: رسانيد و گذارد امانت وقرض را.

هُوَ ادى لِلْاَمانَةَ مِنْ غَيْرِهِ: او امانت گذارنده تر است از ديگران.

تَاَدَّيْتُ اِلَيْهِ الْخَبَرَ: رسانيدم به وى خبر را.

اِسْتَاْدَى الْاَميرَ عَلَيْهِ: يارى ونصرت خواست از امير بر وى.

اِسْتَاْدى فُلاناً مالاً: مصادره كرد بر فلان و گرفت از وى مال را.

اِداء: سربند خيك.

قَطَعَ اللَّهُ اَدَيْهِ: ببرد خداى هر دو دست او را (لغتيست در يديه).

اَدىّ: ظرف و مشك كوچك يا ميانه، مرد سبك و چالاك، مال اندك، جامه گشاد، آمادگى.