اِداوَة - اَداوى، ج: آب دستان و مُطهره كه آفتابه باشد.
اَدَوات: مهمات، اسباب، مصالح، لوازم خانه، نوشت افزار.
(اَدَى) اللَّبَنُ اُدِيّاً، ض: سفت شد شير تا ماست گرديد.
اَدَى الشَّىْ ءُ، ض: بسيار شد اين چيز.
اَدَى السِّقاءُ، ض: سالم و صالح شد خيك تا شير در آن جنبانيده شود براى گرفتن كره او.
اَدَيْتُ لَهُ: فريب دادم او را.
اداهُ عَلى فُلانٍ ايداءً: يارى داد او را بر فلان.
ادَى الرَّجُلُ: قوّت گرفت به سلاح و قوّت داد (لازم و متعدى) - مُؤْدٍ، ص.
ادى لِلسَّفَرِ: آماده شد براى مسافرت.
ادَى الْقَوْمُ: بسيار شدند گروه در جائى بر فراخى و ارزانى.
ادى الفارِسُ: باتمام رسيد وسائل جنگى و توشه او.
ادَى الْمالُ صاحِبُهُ: بسيار شد مال پس عاجز گردانيد صاحب خود را از محافظت.
اَدَّاهُ تَاْدِيَةً: رسانيد آن را.
اَدَّى الْاَمانَةَ والدَّيْنَ: رسانيد و گذارد امانت وقرض را.
هُوَ ادى لِلْاَمانَةَ مِنْ غَيْرِهِ: او امانت گذارنده تر است از ديگران.
تَاَدَّيْتُ اِلَيْهِ الْخَبَرَ: رسانيدم به وى خبر را.
اِسْتَاْدَى الْاَميرَ عَلَيْهِ: يارى ونصرت خواست از امير بر وى.
اِسْتَاْدى فُلاناً مالاً: مصادره كرد بر فلان و گرفت از وى مال را.
اِداء: سربند خيك.
قَطَعَ اللَّهُ اَدَيْهِ: ببرد خداى هر دو دست او را (لغتيست در يديه).
اَدىّ: ظرف و مشك كوچك يا ميانه، مرد سبك و چالاك، مال اندك، جامه گشاد، آمادگى.