فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 62
نمايش فراداده

اِرب - اراب و اَراب، ج: زيركى، مكر، زشتى، شر و بدى، عقل و فرهنگ، فرج، حاجت، عضو، وام و دين.

اَرِبَ: ماهر شد، استاد شد.

اَرَب: نيازمندى، تمنا، خواهش، پايان، سرانجام، عاقبت، مهارت، زيركى، زرنگى، استادى، تيزهوشى، چالاكى.

اِرباً اِرباً: پاره پاره، تكه تكه.

اَريب: ماهر، عاقل، خردمند، زرنگ، تيزبين، هوشمند، هنرمند، كاردان، صنعتگر باهوش.

مَاْرَب: مقصد، موضوع، آرزو، خواهش.

اُربِيان: ماهى.

اَلسُّجُودُ عَلى سَبْعَةِ ارابٍ و اَرابٍ: سجود بر هفت عضو است.

اراب: دانه ها و آبله ها كه بر اعضاء بدن ظاهر ميشود، زگيل.

اُرب: بچه هاى چهارپايان و زمان تولد آنان، زيركى.

اَرَب: عقل، حاجت.

اِربَة: زيركى، حاجت، حيله، فرج.

اُربَة: حاجت، گره يا آن گره اى كه گشاده نشود تا نگشايند، حلقه و قلاده، حلقه اَخيِه چهارپايان كه در زمين محكم كنند.

اُربان: ثمن.

اِربِيان: ملخ آبى، نوعى ماهى، نوعى سبزى (بقول مخزن نام ماهى روبيان هم آمده).

اُرَبّى: سختى و بلا.