دیوان حضرت امام خمینی (ره)

سید روح الله موسوی خمینی

نسخه متنی -صفحه : 33/ 2
نمايش فراداده

جام چشم


  • تـــــاراج كـــــــــرد روى گلش، هستى م را افــــــــــروخت آتشى به روانم، ز غمزه‏اش بـــــر باد داد سركشـى و پستى م را

  • افزود چشم مى‏زده‏اش، مستى م را بـــــر باد داد سركشـى و پستى م را بـــــر باد داد سركشـى و پستى م را


  • افشاند زلف خم خم و چين چين خويش را آن دم كـــه با صراحى مى، سوى من دويد بر كند هستــى من و سرمستى م را

  • خم كــــرد قامت مــن و تردستى م را بر كند هستــى من و سرمستى م را بر كند هستــى من و سرمستى م را