وي مي افزايد: طي سال ها دولت آمريكا از آنان ماليات گرفته است بي آن كه كار عمده اي براي آنان انجام دهد. مسلمانان براي به كار بردن در آمد اندك خود در هزينه هاي نهضت، زير فشار شديدي قرار دارند. در شيكاگو، ادامه كار دانشگاه اسلامي يك بار اضافي است. هزينه گرداندن مدرسه در سال به طور دقيق از چهل هزار دلار تجاوز مي كند. تا ژانويه 1959، اين مدرسه هيچ نوع شهريه اي نداشت و از آن زمان به بعد شهريه اندكي وضع شده است. كاميابي هاي مالي و آشكار نهضت ثمره بنيان داوطلبانه سياه پوست اداري و خدمت اعضاي آن است. به كاركنان نهضت حداقل دستمزد پرداخت شده و از آن به عنوان صدقه ياد مي شود. به هر كارمند پاكت مُهر شده اي مي دهند كه روي آن كلمه صدقه نوشته شده است. معمولاً كارمندان درباره ميزان حقوق خود با ديگران حرفي نمي زنند. در تمام موارد، يك كارمند درباره حقوق خود با رئيس كل سازمان هاي مردان، و در موارد نادري با اليجاه محمد مذاكره مي كند. نويسنده نتوانست مبلغ پرداخت شده به كاركنان به عنوان صدقه را مشخص كند، ولي روحاني جيمز سوم به وي گفت كه، از پولي كه دريافت مي كنم خشنودم و خرج خانواده ام راتأمين مي كند. يك كارمند تمام وقت كه هجده سال دارد و در يكي از مراكز كسب و كارهاي نهضت فعاليت دارد، هفته اي 35 دلار حقوق مي گيرد. ديگري كه كاميون شخصي خود را براي حمل و تحويل لباس به خشكشويي نهضت به كار مي گيرد، از كميسيون 35% كه از مشتريان خود دريافت مي دارد، درآمد خود را تأمين مي كند. به كاركنان امكان استفاده از حق چانه زني دسته جمعي داده نمي شود. (55) .
در سال 1959، آموزگاران مدرسه نهضت تلاش كردند تا براي افزايش حقوق خود به چانه زني دسته جمعي متوسل شوند. تا سپتامبر 1959، مدرسه هفته اي چهار روز وهر روز چهار ساعت تدريس در نظر گرفته بود. در ماه سپتامبر كه مدرسه دو وقته شد، آموزگاران ناگزير شدند دو وقت درس بدهند. كاركنان مسلمان مدرسه براي افزايش حقوق خود پافشاري نكردند، اما آموزگاران غير مسلمان با شدت خواستار افزايش حقوق بودند. جلسه اي با حضور اليجاه محمد و رئيس كل سازمان هاي مردان تشكيل شد و رئيس دانشگاه اسلام موضوع درخواست آموزگاران را مطرح كرد. اليجاه محمد با پاسخ محكمي درخواست آنان را رد كرد و گفت كه، حاضر است از همين حالا، استعفاي آنان را بپذيرد. در پي اين تهديد، به بحث درباره نيازهاي مسجد و آن چه كه براي نجات (سياهان در گِل فرو رفته) و فداكاري هاي پيروانش در اين راه پرداخت. اليجاه محمد افزود كه، وظيفه زنده كردن مردگان، تكليفِ اخلاقىِ هر سياه پوست است. وي مي دانست كه آموزگاران مي توانند دستمزدهاي بالاتري در مدارس دولتي بگيرند، امّا گفت: سفيد پوست استطاعت مالي آن را دارد، چون پولش را هم دارد. منظورش اين بود كه، چون سفيد پوستان بر اقتصاد و حكومت سلطه دارند، از اين رو مي توانند دستمزد بيش تري را به آموزگاران در مدارس دولتي بپردازند. سرانجام، آموزگاران در برابر استدلال قاطع او تسليم شدند و ديگر كسي درخواست افزايش دستمزد نكرد. به هرحال، وقتي اليجاه محمد جلسه را ترك گفت، رئيس كل سازمان هاي مردان از آموزگاران خواست تا بردبار باشند، زيرا روزهاي بهتر نزديك است. به نظر مي رسد كه وي احتمالاً با آموزگاران جداگانه صحبت كرد. دو ماه بعد، همه آموزگاران به جز يك نفر، اضافه حقوقي بين پنج تا پانزده دلار دريافت كردند. آموزگاري كه از اين اضافه حقوق محروم شده بود، حقوقش از سايران بالاتر بود. وي با اين كه از اين موضوع ناراحت بود، ولي استعفا نكرد. در اين جلسه، نويسنده دريافت كه صدقات كارمندان، آموزگاران، منشي ها و رانندگان اتوبوس و ساير كساني كه كارشان به مدرسه و مسجد مربوط مي شود، جمعاً در هفته به پنج هزار دلار مي رسد. اين هزينه ها از محل كمك هاي مالي دريافت شده در جلسات مسجد تأمين مي شود.
55. چانه زنى دسته جمعى ( COLLECTIVE BARGAININY )، كه در اصطلاح حقوقى مذاكرات احقاق حق جمعى ناميده مى شود، به مذاكرات نمايندگان كارگران با كارفرما درباره مسائل كارگرى مانند: ساعات كار، دستمزد، شرايط كار و غيره اطلاق مى شود. (مترجم).