درمکتب اسلام _شماره 2 (سال 78)
مىگويند اگر امام حسين عليه السلام روز عاشورا پيروز شد، چرا آن روز را جشن نمىگيريم؟ چرا گريه مىكنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ براى چيست؟ گريه، زبان صادق و طبيعى شوق و اندوه و درد و عشق يك انسان است . گريستن تجلى طبيعى يك احساس و حالتى جبرى و فطرى از يك رنج، يك شوق يا اندوه مىباشد . يكى از دانشمندان غرب مىگويد: «انسانى كه هرگز نمىگريد و گريستن را نمىداند، احساس انسانى را فاقد است» .
مگر نه اشك زيباترين شعر و بىتابترين محبت و پرگدازترين ايمان و تبدارترين احساس و خالصترين «گفتن» و لطيفترين «دوست داشتن» است كه همه در كوره يك دل به هم آميخته و ذوب شده و قطرهاى گرم شدهاند به نام اشك؟ مگر نه، قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مىگيرد و لذا اشك شبيه قلب است:
گريه ترجمه دل است . مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزيزى قلبش را مىسوزاند، بايد گريه كند . وقتى كه دلش ياد از او مىكند و زبانش سخن از او مىگويد، چشمش نيز با او همدردى مىكند، مگر چشم از زبان صادقانهتر سخن نمىگويد؟!
اشك چشم نشانه رقت قلب است . كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمىشود، تا اشك تاثر بريزد و نيز از حقيقت و جلوه زيبائى لذت نمىبرد، تا اشك شوق جارى گرداند، از قلب سليم و روح متعادل برخوردار نيست .
اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«خداوند متعال، افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تاثير قرار نمىگيرند و از شنيدن آيات مربوط به قيامت تعجب نمىكنند، و خنده مىنمايند، مورد سرزنش قرار مىدهد و مىفرمايد: «تضحكون و لاتبكون» .
و نيز فرموده: «بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى» [1] .
چنانكه «جمود عين» و محروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العين، قسوةالقلب ...» [2].
در مقابل، آن دسته از مؤمنانى كه بصيرتى روشن، قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند، در زبان قرآن كريم با جمله «يبكون و يزيدهم خشوعا» و «سجدا و بكيا» مورد ستايش قرار گرفتهاند . قهرا اين نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلوميت آنان هم، اشك غم واندوه از چشم خود جارى مىكنند .
آنگونه كه از متون اسلامى استفاده مىشود، نام حسين عليه السلام با گريه و ناله آميخته است و قبل از شهادتش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان على عليه السلام و مادرش فاطمه زهرا عليها السلام بر او گريستهاند . طبق روايات فراوانى، چون حضرت حسين عليه السلام تولد يافت، جبرئيل به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و پدر و مادرش داد و آنان از همان ايام براى حسين عليه السلام گريستند . طبق روايتى كه از عايشه نقل شده است، حسين عليه السلام كودك خردسال بود كه وارد خدمت پيامبر گرديد، همان موقع جبرئيل به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ابلاغ كرد: زمانى نمىگذرد كه اين كودك را افرادى از امت تو در سرزمين «طف» از خاك عراق به قتل مىرسانند «فبكى رسول الله صلى الله عليه و آله» اما جبرئيل افزود: «لا تبك، فسوف ينتقم الله منهم، بقائمكم اهلالبيت»[3]. «گريه نكن، در آينده خداوند به وسيله قائم اهل بيت از آنها انتقام مىگيرد» .
«ابن عباس» مىگويد: به هنگام رفتن به «صفين» من همراه امير مؤمنان على عليه السلام بودم چون در كنار شط فرات به «نينوا» وارد شد، امام عليه السلام با صداى بلند گريست و فرمود: اى پسر عباس اين محل را مىشناسى؟ گفتم: نمىشناسم اى امير مؤمنان . فرمود: اگر اينجا را مثل من مىشناختى، هرگز از اينجا رد نمىشدى مگر اين كه مثل من گريه سر مىدادى . ابن عباس گفت: «فبكى طويلا حتى اخضلت لحيته و سالت الدموع على صدره و بكينا معا»: «آن حضرت گريه مفصلى كرد بهطورى كه اشك از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على عليه السلام گريه سر داديم» . بعد امام ادامه داد: واى، واى من با آل ابوسفيان چه كردهام، سپس افزود: در اين سرزمين (كه كرب و بلا ناميده مىشود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مىرسند و مدفون مىگردند [4] .
طبق روايت امام صادق عليه السلام روزى فاطمه زهرا عليها السلام به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شد و آن حضرت راگريان ديد، از علت گريهاش پرسيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه حسين عليه السلام را گروهى از امت من به قتل مىرسانند! فاطمه عليها السلام نيز از شنيدن اين خبر به شدت گريست ولى وقتى از مقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گرديد، آرامش و تسكين يافت [5] .
داستان گريه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان عليهم السلام داستان مفصلى است كه به ذكر چند مورد اكتفاء مىكنيم:
امام سجاد عليه السلام كه خود در كربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش بود، پس از واقعه عاشورا تا زمانى كه در قيد حيات بود، اين واقعه سوزناك را فراموش نكرد و هميشه گريه و سوگوارى مىنمود . او هر وقت مىخواست آب بنوشد تا چشمش به آب مىافتاد، اشك از چشمانش سرازير مىشد وقتى علت اين كار را مىپرسيدند، مىفرمود: چگونه گريه نكنم درحالى كه يزيديان آب را براى وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند، ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه كشتند . مىفرمايد: هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه عليها السلام را به ياد مىآورم، گريه گلويم را مىگيرد . وقتى هم افرادى وى را دلدارى مىدادند، مىفرمود: «كيف لا ابكى؟ و قد منع ابى من الماء الذى كان مطلقا للسباع و الوحوش» [6] .
امام سجاد عليه السلام در عزاى پدر مظلوم خويش به حدى گريست كه او را يكى از بكائيون پنجگانه تاريخ لقب دادند [7] . وقتى راز آن همه گريه را از آن حضرت مىپرسيدند، مصائب جانگداز كربلا را بازگو مىكرد و مىفرمود: مرا ملامت نكنيد، يعقوب، پس از آن كه يك فرزند خود را از دست داد، آنقدر گريست تا از غصه چشمهايش سفيد شد درحالى كه يقين به مرگ فرزندش نداشت .
درحالى كه من به چشم خود ديدم در يك نيمروز چهارده نفر از اهل بيت مرا سر بريدند انتظار داريد، داغ آنها از دلم بيرون برود؟! [8] .
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشك مىريخت، بلكه مؤمنان را نيز ترغيب به گريستن در عزاى آن مظلوم مىكرد: «ايما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين حتى تسيل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا يسكنها احقابا» [9] .
«هر مؤمنى كه بر شهادت حسين عليه السلام آن قدر بگريد كه اشك بر گونهاش جارى شود، خداوند براى او غرفههائى در بهشت آماده مىسازد كه تا ابد در آن اقامتخواهد كرد» .
امام باقر عليه السلام براى امام حسين عليه السلام اشك مىريخت و به هر كس هم در خانه او بود، دستور مىداد گريه كند . و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسين عليه السلام تشكيل مىگرديد و حاضران مصيبت آن حضرت را به هم تسليت مىگفتند [10] .
«عبدالله بن سنان» مىگويد: در روز عاشورا به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم آن حضرت را رنگ پريده و بسيار غمگين و گريان يافتم، علت آن را از امام پرسيدم، فرمود: امروز عاشوراست و در چنين روزى جد ما امام حسين عليه السلام شهيد شده است [11] .
امام صادق عليه السلام به «ابو هارون مكفوف» دستور داد مرثيه بخواند آنگاه كه وى مرثيه خود را آغاز نمود، متوجه شد امام عليه السلام سخت گريه مىكند و زنانى كه پشت پرده بودند . همينكه صداى گريه امام صادق عليه السلام را شنيدند، آنها نيز صداى خود را به گريه و شيون بلند كردند، بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسين شعرا فبكى و ابكى عشرا كتب له الجنة» [12] . «هركس در مصيبتحسين عليه السلام شعر بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند، بهشتبر او نوشته مىشود» .
امام رضا عليه السلام مىفرمايد: روش پدرم امام موسى بن جعفر عليه السلام اين بود كه هرگاه ماه محرم مىرسيد، پيوسته غمگين بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گريه و ماتم او بود و مىفرمود: «هو اليوم الذى قتل فيه الحسين عليه السلام» [13] .
امام رضا عليه السلام فرمود: محرم ماهى است كه اهل جاهليت در آن ماه جنگ و خونريزى را حرام مىدانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ريختند، حرمت ما را شكستند، زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خيمههاى ما آتش زدند، اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعايت نكردند .
«ان يوم الحسين اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزيزنا بارض كربلا ... على مثل الحسين عليه السلام فليبك الباكون، فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام» [14] .
«كشته شدن امام حسين عليه السلام اشكهاى ما را ريزان و پلكهاى چشمان ما را مجروح و در كربلا عزيز ما را ذليل كرد . . گريه كنندگان بايد بر حسين عليه السلام گريه كنند . گريه بر او گناهان بزرگ را مىريزد» .
امام رضا عليه السلام به «ريان بن شبيب» فرمود: «ان كنتباكيا لشئ، فابك للحسين بن على فانه ذبح كما يذبحالكبش و قتل معه من اهل بيته ثمانية عشر رجلا ما لهم فى الارض شبيهون ...» .
«اگر بخواهى به چيزى گريه كنى، بر حسين بن على عليه السلام گريه كن زيرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بريدند و با او هيجده مرد از اهل بيتش كشته شدند كه در دنيا بىنظير بودند» .
سپس به «ابن شبيب» فرمود: «اگر دوست دارى در درجههاى بلند بهشتبا ما باشى، غمگين باش از براى غمگينى ما و شاد باش از براى شادمانى ما» [15] .
حتى به موجب بعضى از روايات، امام زمان (عج) نيز مدام بر سيدالشهداء اشك مىريزد . و مىگويد:
«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تاخير انداخت و نتوانستم به يارى تو بشتابم و با دشمنانت پيكار كنم در عوض: «فلاندبنك صباحا و مساء و لابكين لك بدل الدموع دما، حسرة عليك ...» [16]. «هر صبح و شام بر مصائب تو گريه مىكنم، اگر اشك چشمم تمام شود، به جاى آن خون مىگريم» .
حتى به موجب روايات فراوانى كه نقل شده است، همه كس و همهچيز خورشيد، و آسمان و زمين و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گريه مىكنند [17] .
شاعر پرشور «فؤاد كرمانى» بااستفاده از اين روايات چنين سروده است:
موضوع قابل توجه اين است كه «عبدالله بن فضيل هاشمى» از امام صادق عليه السلام سؤال مىكند: چراروز عاشورا اين چنين روز مصيبت و غم و اندوه و عزادارى گرديد؟ اما روز وفات پيامبر اكرم و امير مؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى عليهم السلام كه با زهر مسموم شد، اين چنين نشد؟ امام صادق عليه السلام فرمود: «ان يوم الحسين اعظم مصيبة من جميع ساير الايام ... فكان ذهابه كذهاب جميعهم ...» [19].
روز حسين - عاشورا - از لحاظ مصيبت از تمام روزها عظيمتر است ... زيرا حسين عليه السلام تنها باقىمانده اصحاب پنجگانه كساء است كه رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست» .
روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد كه در خاطره هيچ آفريدهاى خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:
«مصيبتى بزرگ كه اگر بخواهم آن را به نحو اقتصار براى يادآورى ياد كنندهاى بنويسم» .
«به يقين اشك روانم بين چشم من و اوراق كتب حايل آيد»
«دلم گفتبه من رحمى كن، به خدا سوگند من از سنگ آفريده نشدهام» .
«بر آن فاجعه زمين و آسمان و آنچه مابين آن دو است، اشك خون گريست» .
غرض، روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه براى خاندان رسالت و شيعيان آنهاست . تنها بنىاميه دشمنان اهل بيتبودند كه آن روز را روز مبارك و سرور و خوشحالى مىدانستند چنانكه در زيارت عاشورا مىخوانيم: «اللهم ان هذا يوم تبركتبه بنو امية» «خدايا اين روز، روزى است كه آن را بنىاميه مبارك و ميمون دانستند» . در فراز ديگرى مىخوانيم: «هدا يوم فرحتبه آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين ...» . «و اين روزى است كه آل زياد و آل مروان به خاطر اين كه حسين را كشتند، به آن مسرور شدند» .
خلاصه در باب عزا و ماتم سيدالشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى عليهم السلام روايات فراوانى از ناحيه رسول خدا و ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده كه روز عاشورا، روز مصيبت و حزن اهل بيت و شيعيان ايشان مىباشد به اعتبار همين روايات بايد روز عاشورا غمگين و حزين بود . در روايتى مىفرمايد:
«هركه ياد كند مصيبت ما را و بگريد و بگرياند مردم را، در روز قيامت در درجههاى ما خواهد بود و هركه مصيبت ما را ياد كند و گريه كند، چشم او در روزى كه چشمها همه بگريند، نگريد و هركه در مجلسى بنشيند و دين ما را احياء نمايد، دل او نميرد در روزى كه دلها همه بميرند» [21] .
بنابراين اگر كسى روز عاشورا را روز جشن و سرور بداند، يقينا او مانند بنىاميه دشمن اهل بيت است . پس اين كه سران صوفيه روز عاشورا را روز شادى و سرور و جشن مىدانند، بدون شك دشمن اهل بيت هستند و لو اين كه ادعاى دوستى بكنند . چنانكه «شيخ عبدالقادر گيلانى» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد كرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصيبت نمىباشد، روز جشن و شادى است و بر مردم لازم و واجب است كه در اين روز براى اهل و عيال خود هدايايى تهيه كنند و آنها را به گردش و تفريح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند» [22] .
پس اين مسلم است كه گريه بر امام حسين عليه السلام عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مىشود و در حقيقت ديده گريان و دل اندوهگين بر مصائب اهل بيت، شعار شيعه است . به قول يكى از شعراى عرب:
«اى پسر پيامبر خدا در پيش من از براى تو تا زندهام اندوهى استحق مودت را به جاى مىآورد . ديدهام از ريزش اشك دريغ نمىورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمىيابد» .
گريه انواعى دارد كه همه انواع آن در شان امام حسين عليه السلام نيست، حال بايد ببينيم چه نوع گريه شايسته امام است:
1 - گريه از روى خوارى و درماندگى گريه افراد ضعيف و ناتوانى است كه از رسيدن به اهداف خود واماندهاند و روح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمىبينند، مىنشينند و عاجزانه گريه سر مىدهند . هرگز براى امام حسين عليه السلام چنين گريهاى نبايد كرد و آن حضرت از اين نوع گريه بيزار و متنفر است .
2 - گريه عجز و زبونى: گريه افرادى است كه از روى عجز و زبونى در اثر ناكامى و احيانا ستم شخصى يا جريان نامناسبى به ورشكستگى افتاده و براى خود احساس خطر مىكنند و راه چاره را در گريه مىجويند . به قول صائب تبريزى:
مسلما اين نوع گريه هم مناسب شان امام نيست .
3 - گريه بر اموات: كسى عزيز خود را از دست مىدهد و بر فقدان او گريه مىكند يا به اين جهت گريه مىكند كه آن فقيد در زندگى او مؤثر بوده و به آينده خود نگران است در اين صورت به حال خود گريه مىكند و يا اين كه به نيكيهاى او اشك مىريزد . اين نوع گريه هم در شان امام نيست .
4 - از روى رحم و رافتيا گريههاى عاطفى: قلب انسان هنگامى كه در برابر حادثه دلخراشى همانند اشك يتيمى، يا بيمار دردمندى يا شخص فقير و تهيدستى و ... . قرار مىگيرد، متاثر مىشود چهبسا اشك مىريزد . رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه فرزند خردسال خود ابراهيم را از دست داد و در قبرستان بقيع به خاك سپرد، براى آن كودك آنقدر گريه كرد كه اشك بر محاسنش جارى گرديد به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو ديگران را از گريه منع مىكردى حال خود اين چنين بىتابى مىكنى؟! آن حضرت فرمود: «ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لا يرحم لا يرحم» [23] . «اين گريه از روى خشم و نارضايتى نيست، بلكه گريه رحمت و رافت است و هركس رحم نكند، مورد رحمت قرار نمىگيرد» .
واقعه خونين كربلا، دل را مىسوزاند و قلب و عاطفه هر انسانى را به جوش و خروش مىاندازد از اين نظر اين حادثه يك جنايت و يك مصيبت است و شايد در دنيا مشابه چنين جنايتى پيدا بشود و گريه كنندگانى هم داشته باشد . گريه از روى رحم و رافتيك امر طبيعى است . هر انسانى به هنگام مشاهده يك منظره دلخراش متاثر مىشود و اشك مىريزد چنانكه دشمنان امام حسين عليه السلام روز عاشورا بر حال آن حضرت مىگريستند . آنجا كه اهل كوفه از ديدن وضع دلخراش اسراء بنا كردند گريه و زارى كردن . امام سجاد عليه السلام فرمود: «اتنوحون و تبكون من اجلنا؟! فمن ذا الذى قتلنا؟» «آيا براى ما مىگرييد و بر ما نوحه مىكنيد؟ پس كشنده ما كيست و چه كسى ما را كشت؟!»[24].
پس گريه از روى رحم و رافت نيز چندان مناسب نيست . امام حسين عليه السلام از شيعيان خود اين نوع گريه نخواسته است .
5 - غم و اندوه: گريه از روى غم و اندوه نيز يكى از گريههاى طبيعى انسان است كه به هنگام از دست دادن عزيزى يا به خاطر از دست دادن مقام و موقعيتى و يا به خاطر گرفتارى به مصيبتى غم و اندوهى به انسان دست مىدهد و براى اين كه دل خود را سبك كند، گريه سر مىدهد و اين نوع افراد كه دلشان شكسته است، به هنگام سوگوارى امام حسين عليه السلام بيش از همه گريه مىكنند و چهبسا از شدت گريه غش كنند ولى آيا اين نوع گريه را مىتوان به حساب امام حسين عليه السلام گذاشت؟ هرگز نه .
6 - گريه جدائى و فراق: نوع ديگر گريه، گريه فراق است كه كسى به خاطر دورى و جدائى از عزيزى حالت گريه به انسان دست مىدهد . امام حسن مجتبى عليه السلام به هنگام جان دادن بىتابى مىكرد . بعضى از عيادتكنندگان از علت آن پرسيدند امام مجتبى با صداى ضعيف فرمود: براى دو چيز گريه مىكنم: هول مطلع، فراق دوستان [25] .
پر واضح است گريه بر امام حسين عليه السلام و شهيدان كربلا از اين نوع گريه نيست .
7 - گريههاى شوق گريههاى لايق حسين عليه السلام گريه مادرى كه از ديدن فرزند دلبند گمشده خويش پس از چندين سال، سرزده مىشود، از شوق گريه مىكند . قسمت زيادى از حماسههاى كربلا شوقآفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداكاريها، شجاعتها، آزادمرديها و سخنرانيهاى آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير، بىاختيار از ديدگان شنونده سرازير مىگردد، آيا اين گريه دليل بر شكست است؟!
8 - گريه پيوند هدف: گاهى قطرات اشك پيامآور هدفهاست، آنها كه مىخواهند بگويند با مرام امام حسين عليه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پيرو مكتب او هستيم، ممكن است اين كار را با دادن شعارهاى آتشين، يا سرودن اشعار و حماسهها ابراز دارند، اما گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد ولى آن كسى كه احيانا با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكى از درون دل، بيرون مىفرستد، صادقانهتر اين حقيقت را بيان مىكند . اين قطره اشك اعلان وفادارى به اهداف مقدس ياران امام حسين و پيوند دل و جان با آنهاست، مسلما اين نوع گريه - بدون آشنائى به اهداف پاك او - ممكن نيست [26] .
پس گريه بر حسين عليه السلام اشك ريختن بر مرده نبوده و از روى خوارى و درماندگى و عجز و زبونى، غم و اندوه نيز نمىباشد، بلكه آن فقط دليلى است كه نداى حقطلبان را به گوش جهانيان رسانيده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن به صدا درمىآورد و صاعقههائى است كه بر روى سر سركشان و ستمگران در هر زمان و در هر مكان فرو مىريزد و شاهد صادق و گواه زندهاى است ازاخلاص در راه حق و دشمنى بر بيداد و ستم و بزرگداشتى استبراى فداكارى و حق و دليرى و انجام وظيفه و نهراسيدن از مرگ و تكريمى استبراى امتناع از قبول ظلم و شكيبائى در محنت و سختيها .
به قول علامه مغنيه: كسانى كه در مجالس تعزيه مىخوانند:
«روى زمين از پليدى دشمنان پاك نخواهد شد تا زمانى كه بر روى آن سيل درهم شكننده خون روان نگردد» .
غرض، شيعيان بر امام حسين عليه السلام از روى خوارى و درماندگى نمىگريند، بلكه از اشك ديده خويش سرود حماسه مىسازند و با آه و حسرت خود بانگ حق و عدالت را به گوش جهانيان مىرسانند:
«ماربين» مورخ آلمانى مىگويد: «هيچ چيز مانند عزادارى حسين نتوانستحس سياسى در مسلمانان ايجاد كند»[29].
قطرههاى اشكى كه شيعه در ماتم امام حسين عليه السلام و يارانش مىريزند، عهد و پيمانى استبا قطرههاى خون شهداى كربلا كه با لب تشنه و محروم از «قطرههاى آب» بر سر احياى دين و ارزشهاى راستين مكتب جان باختند . و اين اشكها اين نهضت الهى را به جانها پيوند زده و جاودان ساخته است . و اين بسيار سادهانديشى است كه كسى تنها توجيهى عاطفى براى اين گريهها داشته باشد چرا كه داغ، هرقدر هم شديد باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مىكاهد . درحالى كه عزاداران حسينى از اول عمر تا آخر عمر پس ازگذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بيشتر در سوك سيدالشهداء مىگريند . اين گريهها، فرياد مداوم و خروش بر ضد ستمگران و ابلاغ پيام خون است اگر اين گريهها تنها جنبه عاطفى داشت، مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطرهها محو مىشد و يا از طراوت و نشاط آن كاسته مىشد .
9 - گريه كردن براى از دست دادن چيزى و يا تحمل دردى: انسان زمانى گريه مىكند كه چيزى را از دستبدهد يا دردى را متحمل بشود . پس عامل عمده گريه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چيزى نفع مىبريم به مجرد از دست دادن آن گريه سر مىدهيم و يا دردى به ما روى مىكند ناله مىكنيم .
در روايات مىخوانيم كه همهچيز بر حسين عليه السلام گريه كردند ماه و ستارگان و خورشيد شنهاى بيابان، و حتى بادى كه مىوزيد و حتى الحوت فى البحر، چرا؟ شن بيابان چرا گريه كرد؟ ماهيان دريا چرا سوگوارى كردند؟ ماه و ستارگان و خورشيد چرا تار شدند و بىتابى كردند؟ مسلما آنان به ظاهر متحمل درد و رنجى نشدند چون تير و خنجرهائى كه بر آن پيكر شريف وارد مىشد دردش بر خورشيد و ماهيان دريا نمىرسيد، پس چرا آنان گريه كردند و آن هم بكاء شديدا پس حتما آنها متضرر گرديدند و از چيزى كه نفع مىبردند، بىنصيب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چه چيزى بالاتر از امامت . همه از امام نفع مىبردند و از فقدانش رنج مىبينند و متضرر مىشوند . امام قطب و قلب عالم است و هر كه در عالم است در سايه اوست وقتى او را از دست مىدهند، متحمل رنج و به دنبال اين رنج صاحب درد مىشوند اين است كه آن موجوداتى كه ناپاكى بر آنان رخنه نكرده و نمىتواند بكند، (مثل شنهاى بيابان، ماهيان دريا و . .). بر او مىگريند و آلودهها از انس و جن، از فقدان چنين ذى نفعى بيخبر مىمانند و شادى مىكنند، و اين است تفسير آن حديثى كه مىفرمايد: براى حسين عليه السلام در قلب مؤمنان حرارتى است كه .. . مؤمنان اگر هم ذكر مصيبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند، ناله مىكنند . .
مرحوم علامه مغنيه مىگويد: كسى گفت: آيا شيعه جز گريه و اشك راهى ندارند كه بدان محبتخويش را براى اهل بيت عليهم السلام بيان نمايند؟ گفتم:
«آرى شيعيان علاوه بر گريه براى اين كه مودت قلبى خود را براى اهل بيتبه ثبوت رسانند، به راههاى گوناگونى متوسل مىشوند از جمله درود و تحيتبر اهل بيت تقديم داشته و از فضائل ايشان در مجالس و محافل سخن رانده و به سوى اماكن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضريحهاى شريف آنان تبرك مىجويند» [31] .
مىگويند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مىكنيد آنگاه بر كسى اشك مىريزيد كه صدها سال پيش درگذشته است و بر مزاراتى سفر مىنماييد كه چيزى جز صخره و سنگ نمىباشد؟!
در پاسخ مىگوئيم: «چنانكه گفتهاند: «بعد زمان» را در «ابديت» اثرى نيست ابديت را در ماوراى زمان - در عرصهاى برتر از زمان - حكومت است، ابديت هميشگى است . جاودانان، رهبران بزرگ بشريتبه ابديت تعلق دارند، از اينرو قرنها نيز در طول حيات معنوى آنها، مفهوم متداول خود را از دست مىدهند» [32] .
حسين بن على عليه السلام از زمره جاودانان، از رهبران بزرگ بشريت است . سخن از وى، سخن از تاريخ نيست، سخن روز است . سخنى از ابديت است . سخن از هميشگى خروشان و شكوفان و پرفروز است .
اين زندهجاويد نزديك چهارده قرن - به حساب تاريخ - پس از مرگ جسمانيش همچنان امروز نيز بر دلها حكومت مىكند و هنوز پرتو وجودش، نه تنها درحيات ما، بلكه در حيات جهان معاصر و در عصر فضا و اتم «حوادث بىنظير» ايجاد مىكند و به صورت يكى از «شورانگيزترين حماسههاى تاريخ بشريت» درآمده و همهساله نيرومندترين امواج احساسات ميليونها انسان را در اطراف خود برمىانگيزد و مراسمى پرشورتر و هيجانانگيزتر از هر مراسم ديگر به وجود مىآورد .
راستى چرا به اين حادثه تاريخى - كه شايد در تاريخ مشابه فراوان دارد - اهميت داده مىشود؟! چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوهتر و پرهيجانتر از سال پيش برگزار مىگردد؟ اين همه تعظيم و تكريم و سپاس، اين همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چيست؟ آن را چه معنائى است؟!
حقيقت اين است كه اين زندهجاويد پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده، قدرتمندانه حكومت مىكند و در جامعه «موج معنوى» ايجاد مىنمايد، حتى هنوز هم بهطور عميق، يك قدرت محرك معنوى و يك نيروى كنترل اجتماعى بزرگ، به شمار مىرود .
اما از زيارت زيارتگاههاى مقدس، هرگز سنگها و صخرهها هدف و غايت نمىباشد چه اگر غرض خود آنها مىبود، همين كوههاى سر به فلككشيده انسان را از مشقتسفر و طى راههاى طولانى بىنياز مىساخت، پس مقصود بالذات صاحب مزار است و بزرگ داشتن سنگها به جهتشرف انتساب به صاحبان آن مزارات است مانند محترم داشتن جلد قرآن كريم و سنگها و آجرهائى كه خانه كعبه و مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و ساير اماكن مقدس از آنها ساخته شده است .
الان مىبينيم كه دولتها و ملتها در حفظ مقبرههاى شخصيتهاى بزرگ خويش مىكوشند و به دور آنها هاله تقديس مىكشند .
در تاريخ نوشتهاند هنگامى كه سر مبارك حسين عليه السلام را به نزد يزيد آوردند، وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس يزيد بار يافت و سر مبارك حسين عليه السلام را در مقابل يزيد مشاهده كرد و چون دانست كه آن سر به حسين عليه السلام تعلق دارد، عمل يزيد را به شدت نكوهش نمود و گفت: اى يزيد داستان «كليساى حافر» را شنيدهاى؟ يزيد گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پيش ما مكانى است كه گويند خر عيسى از آنجا گذر كرده است . در آنجا كليسائى بنا نهادهاند كه نام آن به سم خر عيسى منسوب بوده و به كنيسه حافر «سم» شهرت دارد . ما هر سال به زيارت آنجا مىرويم و نذورات خود را به آنجا اهداء مىكنيم . روى اين حساب اى يزيد من گواهى مىدهم كه تو خطاكارى و از راه راستبه دورى . يزيد خشمگين شده به كشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنين حسين عليه السلام رفت و آن را بوسيد و شهادتين بر زبان جارى كرد و سپس او را گرفتند بر در قصر به دارش كشيدند [33] .
زيارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر اباعبدالله الحسين عليه السلام با آن حضرت تجديد بيعت مىنمايد و لذا ائمه اطهار عليهم السلام با توصيه و ترغيب به زيارت سالار شهيدان، اين نهضت مقدس را براى هميشه زنده و جاويد نگه داشتهاند، البته زيارت همه امامان مورد تاكيد است ولى رواياتى كه در ترغيب و تشويق زيارت امام حسين عليه السلام رسيده، فوقالعاده زياد است . امامان با اين توصيهها در صدد آن بودند كه شيعيان پيوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند . امام سجاد عليه السلام كه خود چندين بار مخفيانه به زيارت سالار شهيدان رفته در گفتار خويش نيز سفارش زيادى به زيارت امام حسين عليه السلام داشته است .
«ابو حمزه ثمالى» گويد: از امام سجاد عليه السلام در مورد زيارت امام حسين عليه السلام پرسيدم، حضرت فرمود:
«زره كل يوم فان لم تقدر فكل جمعة فان لم تقدر فكل شهر فمن لم يزره فقد استخف بحق رسولالله صلى الله عليه و آله» [34]«هر روز آن حضرت را زيارت كن، اگر نمىتوانى هفتهاى يكبار، اگر نمىتوانى ماهى يكبار، پس كسى كه اصلا آن حضرت را زيارت نكند، در حقيقتحريم رسولالله را خفيف شمرده است» .
ولى مهمتر از سوگوارى و زيارت، آشنائى به مكتب امام حسين و شهداى كربلا و پيوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است . مهم پاك بودن و پاك زيستن و درست انديشيدن و تاسى عملى به او است .
[1] ) ارشاد القلوب: ص 128 . [2] ) بحارالانوار: ج90، ص 336 . [3] ) بحارالانوار: ج36 ، ص 349 . [4] ) بحارالانوار: ج44، ص 253 - 252 . [5] ) كامل الزيارات، ص 57 . [6] ) مناقب: ج3، ص 303 - بحارالانوار: ج46، ص 109 . [7] ) ديگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، يعقوب و حضرت فاطمه زهرا - الخصال: ص 272 . [8] ) امالى صدوق، مجلسى، 29، ص 121 . [9] ) ثواب الاعمال: ص 83 . [10] ) وسائل الشيعة: ج10، ص 398 . [11] ) بحارالانوار: ج98، ص 309 . [12] ) كامل الزيارات: ص 104 . [13] ) امالى الصدوق مجلس 27 - بحارالانوار: ج44، ص 284 . [14] ) بحارالانوار: ج44، ص 284 . [15] ) وسائل الشيعة: ج10، ص 393، ح5 . [16] ) المزارالكبير: ص 165 - 117 - بحارالانوار: ج98، ص 320 . [17] ) كامل الزيارات: ص 83، 81، 90، 91 - بحارالانوار: ج14، ص 181 - مجمعالبيان: ج9، ص 65 . [18] ) شمع جمع: ص 178 . [19] ) وسائل الشيعة: ج10، ص 394، 392 - علل الشرايع: ص 86 . [20] ) مفاتيح الجنان، اعمال روز عاشورا . [21] ) امالى صدوق، ص 45 و عيون الاخبار: ص 162 . [22] ) الغنية لمطالبى طريقالحق فى الاخلاق و التصوف و الآداب الاسلامية: ج2، ص 57 - 56 . [23] ) بحارالانوار: ج22، ص 151 - عيون الاخبار: ج2، ص 11 . [24] ) لهوف: ترجمه، ص 99 . [25] ) حياةالحسن عليه السلام: ج2، ص 426 . [26] ) فلسفه شهادت، از آيةالله مكارم . [27] ) شيعه و عاشورا، نوشته: محمد جواد مغنيه: ترجمه فيروز حريرچى: ص 57 . [28] ) خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج1، ص 207 . [29] ) سياسةالحسينية: ص 44 . [30] ) شعر از شمس لنگرودى . [31] ) شيعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56 . [32] ) ديباچهاى بر رهبرى: ص 330 . [33] ) به نقل: علامه مغنيه، شيعه و عاشورا: ترجمه، ص 59 - 58 . [34] ) كامل الزيارات: ابن قولويه .