از دوازده سال قبل در ضمن تحصيلات و تحقيقات در ساير علوم اسلامى در باره تدوين حديث نيز تحقيق و تفحّص مىكردم و در نحوه تنظيم كتابهاى حديث تأمّل و دقت داشتم. افكار و نظريات مؤلفان علوم اسلامى را و آنهايى كه تتبعات و تحقيقات داشته، و از استوانههاى علمى جامعه اسلامى بودهاند، و اوضاع علمى را نقد مىكردند مطالعه مىنمودم، و از طرفى ديگر عقبماندگى دينى در جامعه، دشوارى راه تحصيلات دينى، كندى حصول نتايج در ابحاث فقه و اصول، گسترده و طولانى شدن و نيز مبهم بودن بعضى از بحثهاى آنها برايم بسيار رنجآور بود و علاج طلب مىكرد، اما در عين حال چارهجويى خيلى مشكل به نظر مىرسيد چون اين عرصه، جولانگاه دانشىمردانِ سترگى است.
پس از تحقيق به اين نتيجه رسيديم كه از يك طرف، پيشرفت حركت علم حديث متناسب با پيشرفتهاى فقهى، اصولى، تفسيرى، كلامى و بعضى علوم ديگر نبوده است و از طرف ديگر، وابستگى شديد اين علوم به علم حديث به عنوان يك منبع غنى استنباط، مشكلاتى براى اين علوم درست مىكرد و دامنه تحقيق در آنها را محدود مىكرد. به هر جهت براى نمونه در چند مسئله دست به تحقيق زدم، و احاديث آن را استخراج كردم، از جمله در مسائلى از كتاب البيع و كتاب الحج و كتاب الطهارة و كتاب العلم، اين كار صورت گرفت و در تمام آنها نتايج موفقيّتآميزى به دست آمد. البته امتحان اين چند باب بر اساس استخراج جديد، در يك زمان نبود بلكه حدودا سه سال و در زمانهاى پراكنده طول كشيد. كتاب العلم كه تقريبا نصف مطالب اين كتاب را شامل مىشد در يك جلد آماده چاپ گرديد كه به دلايلى از چاپ آن منصرف شديم. عمده ابواب اين كتاب را كه استخراج كردم از طرف كسى استخراج نشده، البته بعضى مطالب ديگر هم به خاطر مسائلى خاص در لا به لاى آن استخراج كردم، كه فهرست ابواب آن در پايان اين مقاله خواهد آمد.
با قطعى شدن طرح جامع حديثى به دليل اهميت فوقالعاده آن، فعاليتها و طرحهاى ديگر علمى را عمدتا متوقف كردم و يك سره به اين كار مشغولم. با اين طرح مىتوان به نحوى كل كتابهاى حديث را تحقيق كرد و سعى ما در اين طرح، و طرح مكمّل آن در برگيرى تمام احاديث موجود در كتابهاى شيعه است، و حتى آن دسته از احاديثى كه به ظاهر يا واقعا حجيّت ندارد در محل خاص و سبك خاصى آورده مىشود كه براى متخصصان، قابل تأمّل و مراجعه باشد.
فعلاً چندين سال است كه تدوين طرح را به دلايل مختلف از جمله تكميل بعضى مطالعات در زمينههاى معارف مختلف اسلامى و يافتن راه علاج مشكلات مختلف حديث متوقف كردم، زيرا احاديث بسيارى هستند كه از لحاظ ظاهر متن مشكلى ندارند امّا گاهى اسرار عميقى در درون بعضى از آنها نهفته است كه بدون آگاهى از آنها فهم صحيحشان اصلاً ممكن نيست لذا فرمودند: «انّ حديثنا صعب مستصعب». بعضى از متتبعين در گذشته به خاطر بىاطلاعى از آنها دچار لغزش شدند لذا در عمل به احاديث بايد دستهبندىهايى كرد و معيارهايى داشت چنان چه متقدمين هم داشتهاند. امّا جوامع متأخرين مثل بحارالانوار و وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل و جامع الأحاديث با احترام به اهداف و خدماتى كه در عرصه اخبار اهلبيت(ع) انجام دادهاند و امتيازهاى كم يا زيادى كه داشتهاند، بايد گفت نتوانستهاند نيازهاى جوامع علمى و فكرى ما را به احاديث اهلبيت(ع) به نحو مناسبى برآورده سازند و بنده در مقدمهاى كه در چهار سال پيش براى تدوين اين جامع نوشتم به امتيازهاى و معايب و نواقص آنها اشاره كردم. همچنين بعضى از اعتراضهايى كه به آنها شده واز لحاظ علمى صحيح نبوده گوشزد كردم كه در بخشى از اين مقدمه با مقدارى از تصرّف آمده است.
جناب محدث معظم شيخ حر عاملى(ره) در وسائل سعى كرده كه كتابش را بر اساس كتابهاى فقهى مرتّب سازد كه ترتيب بسيار با ارزشى است و باعث مقبوليت اين كتاب در جوامع علمى و يافتن جايگاه با ارزشى در بحثهاى فقها شده است؛ به طورى كه مصدر اخبار فقهى آنها قرار گرفته، اما با وجود اين داراى بعضى از كاستىها است كه بايد رفع شود مانند:
1. بعضى از اخبارى را كه مىتوانند مستند فقهى احكام باشند در ابواب خود اصلاً نياورده نظير آنچه در كتابهاى فقهى علامه و شهيد اول ديده مىشود، كه اين احكام و فروع در شرايع و نافع و شرحهاى آن مورد اهمال واقع شدهاند.
2. جدايى انداختن بين اخبارى كه در موافقت يك حكم شرعى است و آنهايى كه در ظاهر مخالف آن هستند، وى هر دسته از اين اخبار را در باب خاصى آورده كه نياز نبوده است. گاهى فاصله زياد بين دو باب باعث شده مراجعه كننده حكم هر بابى را مغاير باب ديگر استنباط كند و اطلاع پيدا نكند كه اخبار مخالف اين باب وجود دارد كه حكم مسئله را تغيير مىدهد.
3. بعضى از تقطيعهايى كه در اخبار انجام داده باعث شده بعضى از قرائنى كه در شكلگيرى حكم مسئله مؤثر بوده از بين برود. البته اصل تقطيع امر صحيحى است و در نزد متقدمين از اصحاب ما وجود داشته چنان چه در كتابهاى اربعه هم مشاهده مىشود و ايراد بعضى از متأخرين بر «وسائل الشيعه» در اين مسئله صحيح نيست.
پس از شيخ حرّ عاملى(ره) دو كتاب ديگر نوشته شده كه بناى تكميل و تنقيح كار صاحب وسائل را داشته و آثار صددرصد مستقلى نبوده و به كار صاحب وسائل نمىرسد.
الف) «مستدرك الوسائل»: كار بسيار با ارزش و سودمندى بوده كه سعى شده در اين كتاب آن دسته از اخبار فقهى را بياورد كه در ابواب وسائل به آنها استناد نشده است. البته اين كار در چهارچوب همان ابوابى كه صاحب وسائل استخراج كرده، صورت گرفته، و آن احكامى كه صاحب وسائل بابى براى آنها استخراج نكرده اخبار آن را هم ايشان بالتبع در يك باب جداگانه كه نيازمندىها آن را طلب مىكرده نياورده است. هم چنين ايشان بر بعضى از منابعى كه صاحب وسائل استفاده نكرده يا در دسترس ايشان نبوده اعتماد كرده است. بايد گفت كه كار ايشان همان كار صاحب وسائل است و از ابوابى كه صاحب وسائل ذكر كرده تجاوز نمىكند؛ با اين كه زمينه زيادى براى ايشان بوده كه يك كار مستقل و گستردهاى انجام دهد، اما انجام نداده است.
ب) «جامع احاديث الشيعه»: اين كتاب در حقيقت كار مستقلى نيست كه داراى محتوايى متفاوت با وسائل الشيعه باشد، بلكه بيشتر هدف اين كتاب امر ظاهرى بوده است؛ يعنى تغيير بعضى از صورتهاى كتاب وسائل الشيعه. با اين هدف، كيفيت آمدن احاديث را در ابواب مختلف وسائل تغيير داده و مطالب مستدرك را ـ كه اخبارى مربوط به ابواب وسائل بوده و صاحب مستدرك آورده بود ـ به اخبار وسائل ضميمه كرد و همه را در يك جا آورده است. البته زحمت اين كار را خود صاحب مستدرك كشيده بود و كل ابواب اخبار مستدرك، جاى قرار گرفتن آنها در وسائل در خود مستدرك معلوم شده، فقط صاحب مستدرك نخواسته بود آنها را با هم ادغام كند، اما گردآورندگان اين كتاب اين كار را انجام دادند، البته به كار آنها از لحاظ مبنايى اعتراضى نيست.
ترتيب وسائل بهتر و روشنتر از ترتيب اين كتاب است و ادعاى اين كه ترتيب اين كتاب عقلى است باعث رجحان اين كتاب بر وسائل نمىشود، وانگهى ترتيب عقلى و منطقى هميشه رجحان ندارد بلكه گاهى مرجوح واقع مىشود به خاطر نامأنوس بودن براى مراجعهكنندگان و تخصيص و تقييد زياد و به كارگيرىِ اصطلاحات صناعى و احتياج به دقت و صرف فكر بيشتر و گرفتن وقت و افزودن ابهامها. و اين مانند تعريفهاى منطقى كه براى بعضى از معانى شرعيه از طرف بعضى از فقها ارائه شده مانند تعريفهايى كه فقها براى طهارت ـ از زمان شيخ طوسى تا امروزه ارائه دادهاند و مرتّب در حال تغيير و مرزبندى آن بودهاند تا تعريف جامع و مانعى ارائه داده باشند و تا امروز هم نتوانستهاند ـ با تمام تلاشهاى عظيمى كه قوىترين مغزهاانجام دادهاند ـ به چنين تعريفى دست يابند. فهميدن معناى طهارت از تعاريف ارائه شده نه فقط سادهتر و روشنتر نمىشود بلكه مشكلتر و ابهامهاى آن را هم افزايش مىدهد.
وقتى كه محصّلان علوم دينى از پرداختن به متون اصلى كتابها و اخبار اهلبيت(ع) صرفنظر كردند و خود را از بركات آنها محروم كردند به رنجِ اين بازىها و خيالاتى كه مسائل صناعى براى آنها پيش آورد گرفتار آمدند.
بعضى از تغييراتى كه صاحب كتاب «جامع احاديث الشيعه» در روش صاحب وسائل داده كار مراجعه به اخبار را مشكل كرده است؛ از جمله اين كارها خلاصهكردن ِاحاديثى است كه روايت متعدد دارند؛ يعنى بيش از يك روايتِ اين گونه احاديث را ذكر نكرده و بقيه را به جاى بيان خصوصيات آنها صرفا آدرس رمزى داده كه در چه كتاب و چه محلّى از آن وجود دارد. در حالى كه يك فقيه نياز به مراجعه به اسانيد آن روايات و ديدن اسامى راويانِ آنها را دارد... .
همچنين آوردن رواياتِ متعدد كتابهاى قدما زمينه را مساعد مىكند تا بررسى شود كه متقدمين از فقها چگونه در اين مسئله فتوا دادهاند، چون آوردن آن اخبار در كتابهاى متقدمين دلالت بر فتواى صاحبان آنها مىكرده است. همچنين تلخيصِ بعضى از اخبار كه متن مشابهى دارند در روايات مختلف و اشاره كردن به اختلاف متن آنها به عبارت «نحوُهُ» براى فقيه كافى نيست چون مراجعه كننده مىخواهد خودش مستقيما متن را ببيند تا شخصا از كيفيت آن و مطالعه صاحب كتاب مطمئن شود و نوشتن «جا ء نحوه» در خيلى از موارد كافى نيست و چه بسيار اتفاق مىافتد كه افراد هنگام مراجعه، نظر متفاوت دارند و اطمينانى كه براى مراجعه كننده از مشاهده شخصى اتفاق مىافتد در بسيارى از اوقات از مراجعه ديگران صورت نمىگيرد و براى او اطمينانبخش نيست كه ديگرى بگويد در اين مورد جزئى روايات متعدد وارد شده و محل آنها را ذكر كند.
در مورد آفتهاى دور شدن جامعه از اخبار، يادداشتهاى زيادى نوشتهام كه اميدوارم بتوانم در ضمن يادداشتهاى آينده در مورد سير تحولات علوم اسلامى به تدريج مرتب و تنظيم بشود.
گفتنى است كه در طول تاريخ دانشمندان علوم اسلامى در موضوعات مختلفى كه به اخبار و حديث برمىگردد در لا به لاى كتابهاى خود شرحها و تحليلهاى فراوانى نوشته و اخبار آن را تحليل كردهاند، اما غالب آنها ضعيف و ناقص هستند، چون زحمات آنها حول يك كتاب جامع در حديث نبوده است، اما بخشى از اين تحليلها مىتواند مفيد باشد يا بعضى جهتگيرىهاى آنها كه غلط است مىتواند راهنماى خوبى براى جهتگيرىهاى صحيح در اين كتاب بزرگ باشد.
اما تدوين اين كتاب كار گستردهاى است و احتياج به واحدها و هيئتهاى مختلفى دارد كه هر كدام يكى از جوانب آن كتاب را به عهده بگيرند، از همين رو ما از تمام افراد و مؤسسههايى كه مىتوانند در اين كار مدد رسانند استقبال مىكنيم.
بعضى از بخشهايى كه افراد و مؤسسهها مىتوانند به ما كمك كنند به شرح زير است:
1. واحد كشف اغلاط و تصحيفات و تحريفات در متون اخبار و تصحيح آنها و تفسير غريب اخبار كه اين واحد علاوه بر تصحيح و مقابله متون، مواردى از اين گونه مشكلات كه در ضمن كار به آنها برخورد مىشود به آنها ارجاع داده مىشود تا مراجعه كنند و مسئله را حل كنند.
2. واحد علم رجال، براى بررسى بحثهاى رجالى كتاب، اصلاح اسانيد و رفع سقط و خلل آنها.
3. واحد تاريخ و سيره و فضائل اهلبيت(ع) و آنچه به عامه مربوط مىشود و نسخهشناسى و تهيه نسخ چاپى و خطى.
4. واحد تفسير و علوم قرآن.
5. واحد بررسىهاى اصولى و كلامى.
6. واحد تفسير و تحليل و شرح اخبار (كه كار مراجعه به تحليلهاى حديثى كتابهاى ديگر و انتخاب آنها را به عهده دارد).
7. واحد ترتيب موضوعى احاديث به صورت الفبايى.
8. واحد مباحث فقهى.
امّا فهرست ابواب كتاب العلم را كه در اين راستا تأليف كردهام به ترتيب ذيل است:
الفصل الاول فى احكام و قواعد كسب العلم و الحديث و فضله و مايرتبط به و تقدّم الشيعة فى ذلك باب أنّ منازل الناس على قدر ما يحسنون من علومهم(ع) و احاديثهم.
باب وجوب أخذ معالم الدين من حاملى علوم آلمحمد(ع) باب فضل التفقه و التدبر فى الكتاب و الحديث باب فضل مذاكرة علم آلمحمد(ع) و مجالسة العلما ء و الحضور فى مجالس العلم و الحديث باب ترحم المعصومين(ع) على الذين يحيون امرهم و ينشرون حديثهم و يتذاكرونها و امرهم بلقائهم فى بيوتهم للتقية و مذاكرتها احيا ء للدين من الاندراس باب ما جا ء عنهم(ع) من التأكيد بكتابة الحديث و طلب العلم و وجوب بذل العلم لاهله و حبسه عن غيره باب قول النبى(ص) نضر اللّه عبدا سمع مقالتى فوعاها و بلغها من لم يبلغه فربّ حامل فقه ليس بفقيه باب انّ قلة الرواية مع الدراية خير من كثرة الرواية باب من حفظ على امتى او من امتى اربعين حديثا بعثه اللّه يوم القيامة فقيها عالما باب ترحم الرسول(ص) على خلفائه الذين يأتون من بعده فيتبعون سنته و يعلمونها الناس باب قول اهل البيت(ع) ان على الائمة(ع) القا ء الاصول و علينا التفريع باب تقدّم الشيعة فى العلم و الحديث و التصنيف و كيفية ذلك باب فى بيان مقدار علم بعض اصحاب اهل البيت(ع) و تحمل الحديث عنهم باب انّ اهل البيت(ع) هم الذين روّجوا الاحاديث النبويّة و ان للشيعة مخازن عظيمة من هذه الاحاديث يفتقده الطوايف الاخرى من المسلمين و قلة بضاعة علما ء العامة من الاحاديث النبوية باب أنّ عموم الشيعة كانوا فى الصدر الاول كالعامة فى الاحكام الى أن بين لهم الامام الباقر(ع) ما يحتاجون اليه من الاحكام و روى الناس عن أمير المؤمنين(ع) عن اشيا ء كان لم يأمر بها و لا ينهى عنه الاّ نفسه و ولده باب فى كيفية رواية الحديث عموما فى المتقدمين و فى المسجد الكوفة فى عصر الائمة(ع) مع وجود التقية و كثرة مصنفات الاصحاب باب فى كيفية رواية الحديث عموما فى المتقدمين و فى المجسد الكوفة فى عصر الائمة(ع) مع وجود التقية و كثرة مصنفات الاصحاب ما جا ء فى الحسن بن على بن فضال الكوفى ما جا ء فى عظمة جابر الجعفى و مقدار علمه ما جا ء فى ترجمة ابن ابى عمير الفصل الثانى فى المطاعن التى وردت من بعض الائمة(ع) فى حق بعض اصحابهم الذين رووا عنهم كثيرا والذى يستفاد منها فى علم الرجال و حجية الاخبار باب انّ علة ذم الامام بعض خواص اصحابه امثال زرارة ممن رووا عنه كثيرا الحرص على احتفاضهم من الاعدا ء باب ما ورد من دس بعض المفسدين فى عصر الائمة(ع) من احاديث كاذبة فى كتب الاصحاب و تحذير الائمة(ع) الاصحاب منها و بيان بعض اكاذيبهم الفصل الثالث فى عظمة علم النبى و آله صلوات اللّه عليهم و تفضيلهم على الآخرين باب انّ علم اهل البيت(ع) و حديثهم و امرهم صعب مستصعب لا يتحمله الاّ ملك مقرب او نبى مرسل او عبد امتحن اللّه قلبه للايمان ذى الصدر المنير و القلب السليم و الاخلاق الحسن فمن عرف فزيدوه و من انكر فامسكوا و وجوب التحرز و التقية عن الذين لا يستطيعون حمله و لا تعى حديثهم الا صدور امينة و احلام رزينة... و تفاسير مختلفة فى وجوه صعوبته و من كمال ايمان الرجل التسليم لاحاديثهم و عدم الاكراه والاستبشاع منها عند عدم معرفة وجهها و وجوب عدم انكاره عند عدم احتماله والانكار هو الكفر باللّه العظيم و ان من حديثهم ما لا يحتمله ملك مقرب و لا نبى مرسل و لا عبد مؤمن غيرهم باب علم آل محمد(ع) و تفضيلهم على الآخرين باب ما جا ء عن كيفية علم أئمة اهل البيت(ع) من القذف فى القلوب و النكت فى الاسماع و الرجم باب انّ كل علم حقّ فى ايدى الناس فمن اهل البيت(ع) وصل اليهم باب انّ لكل شى ء حدّ فى الكتاب و السنة و علمه عند أهل البيت(ع) باب أنّ الاسرار التى اسرّها جبريل الى النبى(ص) هى عند أهل البيت(ع) باب أنّ علم أئمة أهل البيت(ع) عن على(ع) عن رسول اللّه(ص) و ما جا ء حول كتاب على او الجامعة او الصحيفة التى باملا ء رسول اللّه(ص) و الجفر و مصحف فاطمة(س) و موارد استشهاد ائمة اهل البيت(ع) بها الفصل الرابع فى علوم العامة و الاعتراض على مسالكهم العلمية والابواب التى تناسب الاحتجاج عليهم باب انّ الذين لم يتمسكوا بقول على و اهل البيت(ع) فى اختلاف الاصحاب خالفوا اقوال رسول اللّه(ص) و وصاياه فى حقهم اقضاكم على و ما ان تمسكتم بهم لن تضلوا و انهم عدل القرآن و لم يفترقا حتى يردا عليه الحوض و انّه باب مدينة علمه و انّه مع الحق و الحق معه و تمثيله ايّاهم بسفينة نوح من تخلف عنهم غرق و غيرها باب تشنيع الامام أميرالمؤمنين(ع) و ائمة اهل البيت(ع) على الذين انحرفوا عنهم و انكروا منزلتهم و لم يطيعونهم باب ذم العلما ء و الفقها ء الذين تمسكوا بالقياس لقلة بضاعتهم من علم رسول اللّه(ص) و استحيائهم من نسبة الجهل اليهم باب حجّيّة ما ترويه العامة عن رسول اللّه(ص) عند توفير الشرايط و كثرة الاحاديث التى انالها رسول اللّه(ص) فى الناس باب عدم حجيّة كل ما ترويه العامة و أنّ بعض الصحابة كانوا يكذبون على رسول اللّه(ص) باب علة اختلاف احاديث اهل البيت(ع) للأحاديث المروية من قبل العامة عن الرسول(ص) و اختلاف احاديث الصحابة بعضها مع البعض عن رسول اللّه(ص) باب علة وجوب الأخذ بما خالف العامة فى المتعارضات و مخالفة العامة لأميرالمؤمنين(ع) و اهل البيت(ع) فى كثير من الاحكام باب أنّ حلال محمد حلال الى يوم القيامة و حرامه حرام الى يوم القيامة باب تكفير الامام الصادق(ع) و ذمه لمن خالف السنة باب أنّ جماعة المسلمين هى العصابة التى تبعت الحق و ا ءن كانوا قليلين و الفرقة هم اهل الباطل و انكانوا كثيرين باب أنّ من خلع جماعة المسلمين فقد خلع ربقة الايمان من عنقه و هى من المهلكات باب انّ سبيل معرفة العلم الا ءلهى هو رسول اللّه(ص) و عترته(ع) من عرفهم عرفه اللّه و من انكرهم انكره اللّه [و عندهم مواد العلم و اصوله] باب انّ علم الكتاب و السنة مودعة عند اهل البيت(ع) و لن يوجد علما صحيحا الا ما يكون مطابقا لكلامهم باب أنّ احاديث أهل البيت(ع) و علومهم تنتهى الى رسول اللّه(ص) الفصل الخامس: فى معايير العمل بالحديث و معرفة وجوهه و الابواب التى تناسب ان تقع مفاهيمها مقدمة لابواب التعارض باب فى أنّ اخبارهم متشابها كمتشابه القرآن و محكما كمحكم القرآن فيجب ردّ متشابهه الى محكمه و عدم اتباع المتشابه دون المحكم باب انّ لبعض كلماتهم معانى كثيرة و ربّما انصرف على سبعين وجها فيجب عدم ردّها بمجرد عدم معرفة وجهها و افقه الناس من عرف معاريض كلامهم باب انّ من كذّب أهل البيت(ع) فقد كذب اللّه و رسوله باب النهى عن تكذيب الاحاديث المنسوبة الى النبى(ص) و آله(ع) و انكارها لمجرد عدم معرفة وجهها و الاحاطة بعلمها و من دون دليل و ان كان رواته من غير الشيعة و لا يكفى فى الردّ و التكذيب معرفة خلافه بل يجب العلم بعدم صحته، و انكار احاديث اهل البيت(ع) و فضائلهم هو الكفر باللّه العظيم و عند عدم معرفة الحديث يجب ردّ علمه اليهم و التوقف والتسليم حتى يتبين الحق باب رد الاخبار الى اللّه سبحانه و رسوله(ص) و بيان الملاكات التى يجب توفرها فى اختلاف الأحاديث لحجيتها و لاجل العمل بها، منها العمل بالذى نعلم انه منهم وترك الذى نشك أن يكون منهم و ان اشتبه الامر علينا فى احد الاحاديث فيجب التوقف عن العمل به و ردّ علمه اليهم و استفسار شرحه منهم و التسليم لهم [و عدم تكذيبه] و هذا يرتبط بعصر حضور الامام و التمكن من ملاقاته